tractor

/ˈtræktər//ˈtræktə/

معنی: بارکش، گاو اهن موتوری، تراکتور یا ماشین شخم زنی
معانی دیگر: تراکتور، (هواپیما) دارای پروانه در جلوی موتور (در برابر: دارای پروانه در عقب موتور pusher)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a powerful motorized vehicle with large, heavily treaded tires, used to pull farm machinery.

(2) تعریف: a short truck, consisting only of a driver's cab, that is connected to and used to drive a long van or trailer.

جمله های نمونه

1. the tractor scooped the dirt off the road and dumped it into the truck
تراکتور خاک ها را از جاده برمی داشت و توی کامیون خالی می کرد.

2. this tractor operates on diesel oil
این تراکتور با روغن دیزل کار می کند.

3. a child can't handle a tractor
بچه نمی تواند تراکتور راه بیاندازد.

4. The tractor had been damaged by rough usage.
[ترجمه فاطمه] تراکتور در اثر استفاده خشن آسیب دیده بود.
|
[ترجمه گوگل]تراکتور در اثر استفاده خشن آسیب دیده بود
[ترجمه ترگمان]تراکتور با استفاده خشن آسیب دیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The tractor came up the track in a cloud of dust.
[ترجمه گوگل]تراکتور در ابری از غبار از مسیر بالا آمد
[ترجمه ترگمان]تراکتور با ابری از گرد و غبار از جاده بالا آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The tractor was loaded with strawberries.
[ترجمه گوگل]تراکتور پر از توت فرنگی بود
[ترجمه ترگمان]تراکتور پر از توت فرنگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The tractor operates on diesel oil.
[ترجمه گوگل]تراکتور با روغن دیزل کار می کند
[ترجمه ترگمان]تراکتور با سوخت دیزل کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The tractor hauled the load away.
[ترجمه علی رضا] ترکتور بارراجابجا کرد
|
[ترجمه گوگل]تراکتور بار را برد
[ترجمه ترگمان]تراکتور بار را کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He learnt tractor maintenance.
[ترجمه darvana] او تعمیر کردن تراکتور را یاد گرفت.
|
[ترجمه گوگل]تعمیر و نگهداری تراکتور را یاد گرفت
[ترجمه ترگمان]او تعمیر تراکتور را یاد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The tractor is bogged down in the mud.
[ترجمه گوگل]تراکتور در گل و لای گیر کرده است
[ترجمه ترگمان]تراکتور در گل فرورفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The lawn had been churned up by the tractor.
[ترجمه گوگل]چمن توسط تراکتور خرد شده بود
[ترجمه ترگمان]تراکتور با تراکتور پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This kind of walking tractor runs on diesel oil.
[ترجمه گوگل]این نوع تراکتور پیاده روی با روغن دیزل کار می کند
[ترجمه ترگمان]این نوع تراکتور در حال راه رفتن بر روی نفت دیزل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You must oil the tractor every day.
[ترجمه گوگل]باید هر روز تراکتور را روغن کاری کنید
[ترجمه ترگمان]هر روز باید تراکتور را نفت کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Paul hooked his tractor to the car and pulled it to safety.
[ترجمه Iove] پل تراکتور خود را به ماشین متصل کرد و ان را کشید
|
[ترجمه گوگل]پل تراکتورش را به ماشین وصل کرد و آن را به محل امنی کشید
[ترجمه ترگمان]پل تراکتور خود را به ماشین وصل کرد و آن را به سمت ایمنی کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The tractor landed me at the construction site of the new city theatre.
[ترجمه گوگل]تراکتور مرا در محل ساخت تئاتر شهر جدید فرود آورد
[ترجمه ترگمان]تراکتور من را در محل ساختمان تئاتر شهر جدید پیاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بارکش (اسم)
transport, truck, lorry, wagon, waggon, freighter, tractor

گاو اهن موتوری (اسم)
tractor

تراکتور یا ماشین شخم زنی (اسم)
tractor

تخصصی

[عمران و معماری] تراکتور
[زمین شناسی] تراکتور، یک وسیله موتوری که تجهیزات و پرسنل را حمل می کند
[معدن] تراکتور (ترابری)

انگلیسی به انگلیسی

• vehicle used for hauling loads and drawing farm implements or equipment
a tractor is a farm vehicle with large rear wheels that is used for pulling machinery.

پیشنهاد کاربران

تراکتور ( ماشین کشاورزی )
The farmer drove the tractor in the field.
ماشین کشنده ( برای یدک کش کردن )
A tractor pulled the heavy trailer.
( مجازی ) نیروی محرک/قدرتمند
He is the real tractor that is pulling this company out of this mess.
↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم tract
📌 این ریشه، معادل "drag" یا "pull" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "drag" یا "pull" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 tractor: machine which ‘drags’
🔘 attractive: that which ‘pulls’ you
🔘 detract: ‘drag’ from
🔘 subtract: ‘drag’ away from
🔘 distract: ‘pull’ away
🔘 extract: ‘pull’ out
🔘 intractable: not able to be ‘dragged’
🔘 tractable: able to be ‘pulled’
🔘 contract: agreements ‘pulled’ legally together
🔘 retract: ‘pull’ back
🔘 protracted: ‘dragged’ forth in time
🔘 traction: quotient of ‘draggability’
🔘 distraught: ‘pulled’ apart emotionally

کِشتار
کشنده کامیون
تراکتور
It took several violent turns of the handle to set the tractor in motion
چند گردش تند/سخت به هندل دادیم تا تراکتور راه بیفته/شروع به کار بکنه
تراکتور - نوعی ماشین

بپرس