معنی: بارکش، گاو اهن موتوری، تراکتور یا ماشین شخم زنیمعانی دیگر: تراکتور، (هواپیما) دارای پروانه در جلوی موتور (در برابر: دارای پروانه در عقب موتور pusher)
• (1)تعریف: a powerful motorized vehicle with large, heavily treaded tires, used to pull farm machinery.
• (2)تعریف: a short truck, consisting only of a driver's cab, that is connected to and used to drive a long van or trailer.
جمله های نمونه
1. the tractor scooped the dirt off the road and dumped it into the truck
تراکتور خاک ها را از جاده برمی داشت و توی کامیون خالی می کرد.
2. this tractor operates on diesel oil
این تراکتور با روغن دیزل کار می کند.
3. a child can't handle a tractor
بچه نمی تواند تراکتور راه بیاندازد.
4. The tractor had been damaged by rough usage.
[ترجمه فاطمه] تراکتور در اثر استفاده خشن آسیب دیده بود.
|
[ترجمه گوگل]تراکتور در اثر استفاده خشن آسیب دیده بود [ترجمه ترگمان]تراکتور با استفاده خشن آسیب دیده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The tractor came up the track in a cloud of dust.
[ترجمه گوگل]تراکتور در ابری از غبار از مسیر بالا آمد [ترجمه ترگمان]تراکتور با ابری از گرد و غبار از جاده بالا آمد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The tractor was loaded with strawberries.
[ترجمه گوگل]تراکتور پر از توت فرنگی بود [ترجمه ترگمان]تراکتور پر از توت فرنگی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The tractor operates on diesel oil.
[ترجمه گوگل]تراکتور با روغن دیزل کار می کند [ترجمه ترگمان]تراکتور با سوخت دیزل کار می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The tractor hauled the load away.
[ترجمه علی رضا] ترکتور بارراجابجا کرد
|
[ترجمه گوگل]تراکتور بار را برد [ترجمه ترگمان]تراکتور بار را کشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He learnt tractor maintenance.
[ترجمه darvana] او تعمیر کردن تراکتور را یاد گرفت.
|
[ترجمه گوگل]تعمیر و نگهداری تراکتور را یاد گرفت [ترجمه ترگمان]او تعمیر تراکتور را یاد گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The tractor is bogged down in the mud.
[ترجمه گوگل]تراکتور در گل و لای گیر کرده است [ترجمه ترگمان]تراکتور در گل فرورفته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The lawn had been churned up by the tractor.
[ترجمه گوگل]چمن توسط تراکتور خرد شده بود [ترجمه ترگمان]تراکتور با تراکتور پر شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. This kind of walking tractor runs on diesel oil.
[ترجمه گوگل]این نوع تراکتور پیاده روی با روغن دیزل کار می کند [ترجمه ترگمان]این نوع تراکتور در حال راه رفتن بر روی نفت دیزل است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. You must oil the tractor every day.
[ترجمه گوگل]باید هر روز تراکتور را روغن کاری کنید [ترجمه ترگمان]هر روز باید تراکتور را نفت کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Paul hooked his tractor to the car and pulled it to safety.
[ترجمه Iove] پل تراکتور خود را به ماشین متصل کرد و ان را کشید
|
[ترجمه گوگل]پل تراکتورش را به ماشین وصل کرد و آن را به محل امنی کشید [ترجمه ترگمان]پل تراکتور خود را به ماشین وصل کرد و آن را به سمت ایمنی کشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The tractor landed me at the construction site of the new city theatre.
[ترجمه گوگل]تراکتور مرا در محل ساخت تئاتر شهر جدید فرود آورد [ترجمه ترگمان]تراکتور من را در محل ساختمان تئاتر شهر جدید پیاده کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[عمران و معماری] تراکتور [زمین شناسی] تراکتور، یک وسیله موتوری که تجهیزات و پرسنل را حمل می کند [معدن] تراکتور (ترابری)
انگلیسی به انگلیسی
• vehicle used for hauling loads and drawing farm implements or equipment a tractor is a farm vehicle with large rear wheels that is used for pulling machinery.
پیشنهاد کاربران
تراکتور ( ماشین کشاورزی ) The farmer drove the tractor in the field. ماشین کشنده ( برای یدک کش کردن ) A tractor pulled the heavy trailer. ( مجازی ) نیروی محرک/قدرتمند He is the real tractor that is pulling this company out of this mess.
↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید: 📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم tract 📌 این ریشه، معادل "drag" یا "pull" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "drag" یا "pull" مربوط هستند. ... [مشاهده متن کامل]
📂 مثال: 🔘 tractor: machine which ‘drags’ 🔘 attractive: that which ‘pulls’ you 🔘 detract: ‘drag’ from 🔘 subtract: ‘drag’ away from 🔘 distract: ‘pull’ away 🔘 extract: ‘pull’ out 🔘 intractable: not able to be ‘dragged’ 🔘 tractable: able to be ‘pulled’ 🔘 contract: agreements ‘pulled’ legally together 🔘 retract: ‘pull’ back 🔘 protracted: ‘dragged’ forth in time 🔘 traction: quotient of ‘draggability’ 🔘 distraught: ‘pulled’ apart emotionally
کِشتار
کشنده کامیون
تراکتور
It took several violent turns of the handle to set the tractor in motion چند گردش تند/سخت به هندل دادیم تا تراکتور راه بیفته/شروع به کار بکنه