tractability


نرمی، سست مهاری

جمله های نمونه

1. A particular aspect of malleability is the tractability of identity.
[ترجمه گوگل]یکی از جنبه های خاصی از چکش خواری، قابلیت انعطاف پذیری هویت است
[ترجمه ترگمان]یک جنبه خاص از چکش خواری شناسه هویت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You will find the dog's tractability and friendliness.
[ترجمه گوگل]شما انعطاف پذیری و دوستی سگ را خواهید دید
[ترجمه ترگمان]آن انعطاف پذیری و friendliness سگ را پیدا خواهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Mrs. Durbeyfield was only too delighted at this tractability.
[ترجمه گوگل]خانم دوربیفیلد از این قابلیت تراشی بسیار خوشحال بود
[ترجمه ترگمان]خانم Durbeyfield بیش از حد از این انعطاف پذیری tractability لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His intelligence, tractability, and eager disposition make him an agreeable companion and willing worker.
[ترجمه گوگل]هوش، انعطاف پذیری و روحیه مشتاق او، او را به همراهی دلپذیر و کارگری مشتاق تبدیل کرده است
[ترجمه ترگمان]هوش، انعطاف پذیری و خلق و خوی او برای او یک همدم و کارگر مطبوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In the first part, we focused on the tractability and stability of singular systems with delay.
[ترجمه گوگل]در بخش اول، ما بر روی کشش پذیری و پایداری سیستم های تکی با تاخیر تمرکز کردیم
[ترجمه ترگمان]در بخش اول، ما بر روی tractability و ثبات سیستم های منفرد با تاخیر تمرکز کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. What tractability can you offer on the vegetables that it is chemical free?
[ترجمه گوگل]چه قابلیت تراکم پذیری روی سبزیجات می توانید ارائه دهید که فاقد مواد شیمیایی است؟
[ترجمه ترگمان]چه tractability می توانید به سبزیجات ارائه دهید که عاری از مواد شیمیایی است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Leads tractability tests and mock recalls.
[ترجمه گوگل]تست های کشش پذیری و فراخوان های ساختگی را هدایت می کند
[ترجمه ترگمان]رهبران tractability را به یاد می آورد و به یاد می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• convenience, amenity; docility, manageability, obedience

پیشنهاد کاربران

انعطاف پذیری، کنترل پذیری
خوش تعریف
معقول بودن، مطیع بودن
به راحتی قابل هدایت، تدریس و یا کنترل شده است.
نرمی

بپرس