tracks

جمله های نمونه

1. make tracks
1- (عامیانه) با شتاب رفتن،رهسپارشدن 2- (مثلا با کفش گل آلود) رد پا باقی گذاشتن

2. in one's tracks
محل بودن شخص در حال حاضر،بودگاه،(در) حین عمل یا ارتکاب

3. the children's muddy tracks on the carpet
جای پای گل آلود بچه ها روی فرش

4. we saw car tracks on the snow
روی برف ها جای چرخ اتومبیل دیدیم.

5. the animal doubled on its tracks
حیوان جهت خود را (کاملا) تغییر داد.

6. the wrong side of the tracks
محله ی فقیر نشین،محله ی بد شهر

تخصصی

[سینما] ریل تراولینگ

پیشنهاد کاربران

The NASA rover looks back on tracks it has left on the surface of mars
مریخ نورد ناسا نگاه می کنه به ردپای پشت سرش که جا گذاشته رو سطح مریخ
خطوط
ردپاها
جاپاها
یک ترک از اهنگ
ریل قطار
راه، پیست
قدم ها

بپرس