tracking

/ˈtrækɪŋ//ˈtrækɪŋ/

معنی: پیگردی
معانی دیگر: پیگردی

جمله های نمونه

1. a new device for tracking enemy missiles
اسباب جدید برای ردیابی موشک های دشمن

2. All citizens should help the police in tracking the criminals down.
[ترجمه مهدی] همه ی شهروندان باید در دستگیری مجرمان به پلیس کمک کنند.
|
[ترجمه آنیسا] تمام شهروندان باید به پلیس در ردیابی مجرمان کمک کنند.
|
[ترجمه آذرخش،ت] همه ی شهروندان باید درردیابی مجرمان به پلیس کمک کنند.
|
[ترجمه گوگل]همه شهروندان باید در ردیابی مجرمان به پلیس کمک کنند
[ترجمه ترگمان]همه شهروندان باید در ردیابی مجرمان به پلیس کمک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Tracking wild animals requires great stealth.
[ترجمه محمد] برای ردیابی حیوانات وحشی باید مخفیانه عمل کرد.
|
[ترجمه گوگل]ردیابی حیوانات وحشی نیاز به پنهان کاری بزرگی دارد
[ترجمه ترگمان]ردیابی حیوانات وحشی به طور پنهانی نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Tracking assigns some students to college prep and others to vocational programs.
[ترجمه گوگل]ردیابی برخی از دانش آموزان را به آمادگی در کالج و برخی دیگر را به برنامه های حرفه ای اختصاص می دهد
[ترجمه ترگمان]ردیابی برخی از دانشجویان را به دانشگاهی دانشگاهی و دیگر برنامه های حرفه ای اختصاص می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The victim's family has appealed for help in tracking down the killer.
[ترجمه گوگل]خانواده مقتول برای ردیابی قاتل درخواست کمک کرده اند
[ترجمه ترگمان]خانواده مقتول برای ردیابی قاتل درخواست کمک کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He got after his sister for tracking mud into the house.
[ترجمه گوگل]او خواهرش را به خاطر ردیابی گل و لای به داخل خانه تعقیب کرد
[ترجمه ترگمان]به دنبال خواهرش برای پیدا کردن گل به خانه آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Police have been tracking the four criminals all over Central America.
[ترجمه گوگل]پلیس این چهار جنایتکار را در سرتاسر آمریکای مرکزی ردیابی کرده است
[ترجمه ترگمان]پلیس چهار مجرم را در سراسر آمریکای مرکزی ردیابی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Our radar began tracking the jets.
[ترجمه گوگل]رادار ما شروع به ردیابی جت ها کرد
[ترجمه ترگمان] رادار ما شروع به ردیابی هواپیما کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I remember one occasion also when I was tracking an animal, a buffalo, with a Bushman.
[ترجمه گوگل]من یک مورد را به یاد دارم که یک حیوان، یک بوفالو، را با یک بوشمن دنبال می کردم
[ترجمه ترگمان]یک دفعه هم به یاد دارم که داشتم یک حیوان را دنبال می کردم، یک بوفالو با یک Bushman
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Civilian activists are positioned around army barracks, tracking army units' movements and reporting to special emergency headquarters.
[ترجمه گوگل]فعالان غیرنظامی در اطراف پادگان‌های ارتش مستقر هستند، تحرکات یگان‌های ارتش را دنبال می‌کنند و به ستاد ویژه اضطراری گزارش می‌دهند
[ترجمه ترگمان]فعالان غیرنظامی در اطراف بازداشتگاه های ارتش، ردیابی حرکات واحدهای ارتش و گزارش دادن به دفاتر مرکزی اضطراری مستقر شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The station will keep operating using two tracking radar dishes and a 40-foot-diameter telemetry antenna dish.
[ترجمه گوگل]این ایستگاه با استفاده از دو بشقاب رادار ردیاب و یک دیش آنتن تله متری با قطر 40 فوت به کار خود ادامه خواهد داد
[ترجمه ترگمان]این ایستگاه با استفاده از دو نوع رادار ردیابی و یک غذای antenna به قطر ۴۰ فوتی عمل خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Berstein was still in Florida tracking the four Miami men.
[ترجمه گوگل]برستاین هنوز در فلوریدا بود و چهار مرد میامی را دنبال می کرد
[ترجمه ترگمان]Berstein هنوز در فلوریدا بود که چهار مرد میامی را تعقیب می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Florida Stock Index, tracking about 100 companies, could manage only a 2 % increase.
[ترجمه گوگل]شاخص سهام فلوریدا که حدود 100 شرکت را ردیابی می کند، تنها می تواند افزایش 2 درصدی را مدیریت کند
[ترجمه ترگمان]شاخص سهام فلوریدا، که حدود ۱۰۰ شرکت را پی گیری می کند، می تواند تنها ۲ درصد افزایش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The antenna is kept constantly tracking Earth by motors controlled from the central computer.
[ترجمه گوگل]آنتن دائماً توسط موتورهایی که از رایانه مرکزی کنترل می شوند، زمین را ردیابی می کند
[ترجمه ترگمان]این آنتن ها به طور مداوم به دنبال ردیابی زمین توسط موتورهای کنترل شده از کامپیوتر مرکزی نگهداری می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Tracking the swiftly moving oriental with the muzzle, Jube worked the action and fired twice more in rapid succession.
[ترجمه گوگل]جوب با ردیابی سریع حرکت شرقی با پوزه، عملیات را انجام داد و دو بار دیگر پی در پی شلیک کرد
[ترجمه ترگمان]ردیابی حرکت سریع شرقی با پوزه، Jube عمل را انجام داد و دو بار پیاپی تیراندازی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیگردی (اسم)
exploring, tracking

تخصصی

[سینما] حرکت تعقیبی دوربین - حرکت های گذری - حرکت دوربین روی ریل های مخصوص - حرکت تعقیبی - تراولینگ / حرکت دوربین - حرکت دور و نزدیک دوربین
[کامپیوتر] پیگردی . - فاصله دهی فاصله دهی حرفی ( فاصله دهی میان حروف در کلمات ) نگاه کنیدبه letterspacing ..
[برق و الکترونیک] ردیابی ؛رهگیری ؛دنبال روندگی 1. شرایطی که در آن همه مدارهای تنظیم شده در گیرنده به طور دقیق بسامد معین شده با ابزار تنظیم را در تمام محدوده ی تنظیم دنبال می کنند . 2. حرکتی که در لب اصلی آنتن رادار یا رادیو داده می شود تا هدف متحرک از پیش تعیین شده ای را در فضا ،همواره در لب اصلی دنبال کند . 3. دنبال کردن شیار صفحه با سوزن گرامافون . 4. نگهداشتن نسبت یکسانی از بلندی در دو کانال سیستم صدای استریو در همه ی تنظیمهای کنترل صدای گروهی . - ردیابی، دنبال کردن
[فوتبال] پیگیری
[زمین شناسی] پیگیری، ردیابی
[صنعت] پیگیری، بررسی، پیگیری چگونگی پیشرفت پروژه
[ریاضیات] تعقیب، شیار
[پلیمر] پیگیری
[آمار] پیگیری، ردیابی
[آب و خاک] ردگیری، پیگیری، ردیابی

انگلیسی به انگلیسی

• following, pursuing, hunting; (in typography) technique of setting a pair of letters closer together than is usual by reducing the space between them, kerning
tracking is the act or system of teaching pupils in different groups according to their ability; used in american english.

پیشنهاد کاربران

واژه ی معادل ( ( ردنگری ) ) را پیشنهاد می کنم.
تلفظ: radnegari
متشکل از دو قسمت:
- رد: اثر، علامت، نشان، ثبت شونده برای آینده
- نگری: نگاه کردن، زیر نظر گرفتن، مراقبت کردن، ثبت
سایر واژگان مشابه نظیر ردیابی و پیگرد بار منفی دارند، درحالیکه tracking همواره بار منفی ندارد. به عنوان مثال مسیر حرکت یک پرنده را نیز می توان track کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

چند جمله مثال دیگر:
- ما مسیر حرکت هواپیماها را در این نقشه ردنگری می کنیم.
- لطفا تا دو هفته میزان فشار خون این بیمار را ردنگری کنید.
- هیچ کس حق ندارد فعالیت های مجازی افراد را بدون کسب اجازه از خود آن ها ردنگری کند.

بسته به متن �رهگیری و ردیابی�
ردیابی، پیگیری، رهگیری، دنبال کردن، رصد مداوم، نظارت دائمی، همراه شدن با جریانی، ادامه دادن نشانه ها
اگر بگوییم پلیس گوشی های ما را tracking می کند، یعنی ردیابی می کند، ردگیری می کند، شنود می کند.
اگر مفید بود لطفاً لایک بفرمایید. متشکرم.
در مبحث تخصصی رساناها و دی الکتریک ها: مسیرسازی جریان سطحی
( تشکیل مسیر رسانشی روی سطح )
گروه بندی دانش آموزان بر اساس توانایی
معادل Streaming
تراکنش های بانکی از جمله پرداخت، اشتراک و وام.
blood suger tracking
یعنی پیگیری قند خون
tracking ( موسیقی )
واژه مصوب: خط پردازی
تعریف: روند ضبط بخش های جداگانۀ صوتی برای تولید یک قطعه
this file requires adobe acrobat reader to support tracking functionality
این فایل برای پشتیبانی از قابلیت ردیابی به Adobe Acrobat Reader نیاز دارد
رهگیری، ردیابی
پیگیری
گروه بندی ( گروه بندی دانش آموزان در مدرسه )
ردیابی
رشته بندی کردن - قرار دادن در رشته های مختلف
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس