tracing

/ˈtreɪsɪŋ//ˈtreɪsɪŋ/

معنی: ردیابی، ترسیم
معانی دیگر: رسم کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of drawing, reproducing, or recording by tracing.
مشابه: drawing

(2) تعریف: something produced by such an act or process.
مشابه: drawing

جمله های نمونه

1. She had given up all hope of tracing her missing daughter.
[ترجمه گوگل]او تمام امید خود را برای ردیابی دختر گمشده اش از دست داده بود
[ترجمه ترگمان]او امید پیدا کردن دختر گم شده خود را از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He knew they were tracing him.
[ترجمه گوگل]او می دانست که دارند او را دنبال می کنند
[ترجمه ترگمان]او می دانست که آن ها دارند او را تعقیب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He made a tracing of the picture.
[ترجمه گوگل]او ردیابی تصویر را انجام داد
[ترجمه ترگمان]او رد تصویر را گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She learned to draw by tracing pictures out of old storybooks.
[ترجمه گوگل]او طراحی را با ردیابی تصاویر از کتاب های داستان قدیمی آموخت
[ترجمه ترگمان]او یاد گرفت که با ردیابی تصاویر از storybooks قدیمی نقاشی بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The child was tracing patterns in/on the sand with a stick.
[ترجمه گوگل]کودک در حال ردیابی الگوهای درون/روی ماسه با چوب بود
[ترجمه ترگمان]کودک طرح هایی را در \/ بر روی شن ها با چوب دنبال می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There is no means of tracing the debt at all.
[ترجمه گوگل]هیچ وسیله ای برای ردیابی بدهی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ وسیله ای برای ردیابی بدهی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She learnt to write her name by tracing out the letters.
[ترجمه گوگل]او یاد گرفت که نام خود را با ردیابی حروف بنویسد
[ترجمه ترگمان]او یاد گرفت که نام او را با ردیابی نامه بنویسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She found herself tracing with her finger a pale, silvery track where graffiti had been erased from the wall.
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که با انگشتش یک مسیر رنگ پریده و نقره ای رنگی را که گرافیتی ها از روی دیوار پاک شده بودند، ردیابی می کند
[ترجمه ترگمان]او خودش را دید که با انگشتش یک خط کم رنگ نقره ای رنگ را که روی دیوار محو شده بود، پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The leaf tracing is then pasted on to the assembly so that the centre vein coincides with the join.
[ترجمه گوگل]سپس ردیابی برگ به مجموعه چسبانده می شود تا رگبرگ مرکزی با اتصال منطبق شود
[ترجمه ترگمان]سپس ردیابی برگ به مونتاژ متصل می شود به طوری که سیاه رگ مرکزی با پیوستن منطبق شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His hand moved round and round, tracing the outline of a blue ring.
[ترجمه گوگل]دستش گرد و دور می‌چرخید و طرح یک حلقه آبی را ترسیم می‌کرد
[ترجمه ترگمان]دستش دور و چرخید و صورت حلقه آبی را دنبال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Partnerships have the same tracing problems as sole proprietorships.
[ترجمه گوگل]شراکت ها همان مشکلات ردیابی را دارند که شرکت های انفرادی
[ترجمه ترگمان]شراکت دارای همان ردیابی مشکلات به عنوان تنها ملکی ملکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But he sat on the stump, tracing patterns in the earth.
[ترجمه گوگل]اما او روی کنده نشسته بود و الگوهایی را در زمین دنبال می کرد
[ترجمه ترگمان]اما روی تنه درختی نشسته بود و الگوها را روی زمین می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She began to divert from the path, tracing a semicircular route round the bonnet of the car.
[ترجمه گوگل]او شروع به منحرف شدن از مسیر کرد و یک مسیر نیم دایره ای را در اطراف کاپوت ماشین طی کرد
[ترجمه ترگمان]شروع کرد به دور شدن از مسیر، مسیر یک مسیر نیم دایره دور کاپوت اتومبیل را دنبال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Instead his mouth pressed against the soft cotton, tracing the outline of her body and making her shudder.
[ترجمه گوگل]در عوض، دهانش به پنبه نرم فشار داد، خطوط بدن او را ترسیم کرد و باعث لرزش او شد
[ترجمه ترگمان]در عوض دهانش روی پنبه نرم فشار آورد و اندام بدن او را دنبال کرد و به لرزه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The problem of tracing the invention of enamel is made more difficult by failing to distinguish it more certainly from glass.
[ترجمه گوگل]مشکل ردیابی اختراع مینا به دلیل عدم تشخیص قطعی آن از شیشه دشوارتر می شود
[ترجمه ترگمان]مشکل ردیابی اختراع مینا با ناکامی در تمایز آن به طور قطع از شیشه دشوارتر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ردیابی (اسم)
detection, tracing

ترسیم (اسم)
drawing, tracing

تخصصی

[سینما] طرح
[آب و خاک] ردیابی، پیگیری

انگلیسی به انگلیسی

• following, tracking; copy made on a superimposed sheet; graphic record made by an instrument
a tracing is a copy that has been made by covering a drawing or map with a piece of transparent paper and drawing over the lines underneath.

پیشنهاد کاربران

دنبال کردن. پیگیری کردن. رد چیزی را گرفتن.
الگو ( در فیزیک اپتیک )
ردیابی

بپرس