toyshop

/ˈtɔɪʃɑːp//ˈtɔɪʃɒp/

مغازه ی اسباب بازی فروشی، بازیچه فروشی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a store in which toys are sold or a workshop in which they are made.

جمله های نمونه

1. The toyshop is a fairyland for young children.
[ترجمه گوگل]اسباب بازی فروشی سرزمین پریان برای کودکان خردسال است
[ترجمه ترگمان]The برای بچه های کوچک یک سرزمین قصه ها به حساب می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There are many elves who help in his toyshop.
[ترجمه گوگل]الف های زیادی هستند که در اسباب بازی فروشی او کمک می کنند
[ترجمه ترگمان]خیلی از جن های خانگی هستند که در این مغازه به او کمک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Barbie is once again the queen of the toyshop.
[ترجمه گوگل]باربی یک بار دیگر ملکه اسباب بازی فروشی است
[ترجمه ترگمان]باربی بار دیگر ملکه مغازه مغازه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. How do I get to the toyshop?
[ترجمه گوگل]چگونه به مغازه اسباب بازی فروشی بروم؟
[ترجمه ترگمان]چه طور می توانم به مغازه عروسک فروشی بروم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In the toyshop, Tom begged for this and that.
[ترجمه گوگل]در اسباب بازی فروشی، تام برای این و آن التماس کرد
[ترجمه ترگمان]در مغازه عروسک فروشی، تام برای این و آن التماس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In the meantime, he earned his keep with a part-time job in a toyshop.
[ترجمه گوگل]در این بین، او با یک شغل پاره وقت در یک مغازه اسباب بازی فروشی، به دست آورد
[ترجمه ترگمان]در همین حال، او خودش را با یک کار نیمه وقت در مغازه عروسک فروشی بدست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Indeed, your conduct has been like a small child suddenly let loose in a toyshop .
[ترجمه گوگل]در واقع، رفتار شما مانند یک کودک کوچک است که ناگهان در یک مغازه اسباب‌بازی رها شده است
[ترجمه ترگمان]راستی، رفتار تو مثل یک بچه کوچک است که ناگهان در یک مغازه عروسک فروشی رها شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And interpreters, recording equipment, a couple yards of anchor chain, some portable sensors-oh, babe, send the whole toyshop over here!
[ترجمه گوگل]و مترجمان، تجهیزات ضبط، چند یارد زنجیره لنگر، چند سنسور قابل حمل - اوه، عزیزم، کل اسباب‌فروشی را به اینجا بفرست!
[ترجمه ترگمان]و interpreters، تجهیزات ضبط، چند یاردی زنجیر لنگر، یک سری سنسورهای سیار، اوه، عزیزم، همه عروسک فروشی را بفرست اینجا!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The county did not leave in high - grade toyshop, dweller spending does not rise!
[ترجمه گوگل]شهرستان در اسباب بازی فروشی درجه بالا را ترک نمی کند، هزینه های ساکنان افزایش نمی یابد!
[ترجمه ترگمان]این شهرستان در toyshop درجه بالا باقی نمانده است، زیرا مخارج شهری افزایش نیافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• toy store, store which sells toys and games

پیشنهاد کاربران

بپرس