• (2)تعریف: acting as or like a poison; injurious or deadly. • مترادف: deadly, deleterious, fatal, injurious, lethal, noxious, poisonous • متضاد: harmless, nontoxic • مشابه: baneful, dangerous, harmful, pernicious, poison, virulent
- Because lead is a toxic element, it is no longer used in paint.
[ترجمه گوگل] از آنجا که سرب یک عنصر سمی است، دیگر در رنگ استفاده نمی شود [ترجمه ترگمان] چون سرب یک عامل سمی است، دیگر در رنگ مورد استفاده قرار نمی گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. toxic fumes
دود و بخار سمی
2. Toxic chemicals continue to be dumped in the North Sea.
[ترجمه گوگل]مواد شیمیایی سمی همچنان در دریای شمال ریخته می شود [ترجمه ترگمان]مواد شیمیایی سمی همچنان در دریای شمال رها می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Unfortunately these drugs are quite toxic and hinder the body's ability to fight off infection.
[ترجمه گوگل]متأسفانه این داروها کاملاً سمی هستند و توانایی بدن را برای مبارزه با عفونت مختل می کنند [ترجمه ترگمان]متاسفانه این داروها کاملا سمی هستند و مانع از توانایی بدن برای مبارزه با عفونت می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. These factories are releasing toxic gases into the atmosphere.
[ترجمه :)] این کارخانه ها گاز های سمی را به درون اتمسفر ازاد میکند
|
[ترجمه گوگل]این کارخانه ها در حال انتشار گازهای سمی در جو هستند [ترجمه ترگمان]این کارخانجات گازهای سمی را به درون اتمسفر آزاد می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She suffered a massive exposure to toxic chemicals.
[ترجمه گوگل]او در معرض مواد شیمیایی سمی قرار گرفت [ترجمه ترگمان]او در معرض مواد شیمیایی سمی قرار گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Too much toxic waste is being dumped at sea.
[ترجمه گوگل]زباله های سمی زیادی در دریا ریخته می شود [ترجمه ترگمان]مواد سمی زیادی توی دریا انداخته میشه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Toxic chemicals were spilled into the river.
[ترجمه گوگل]مواد شیمیایی سمی به داخل رودخانه ریخته شد [ترجمه ترگمان]مواد شیمیایی سمی به رودخانه ریخته شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The government decided to prohibit the import of toxic waste.
[ترجمه گوگل]دولت تصمیم گرفت واردات زباله های سمی را ممنوع کند [ترجمه ترگمان]دولت تصمیم گرفته است که واردات مواد زائد سمی را ممنوع کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Gallons of toxic waste were flushed into the sea.
[ترجمه گوگل]گالن زباله های سمی به دریا ریخته شد [ترجمه ترگمان]gallons از ضایعات سمی به درون دریا سرازیر شده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The factory had accidentally released a quantity of toxic waste into the sea.
[ترجمه گوگل]کارخانه به طور تصادفی مقداری زباله سمی را در دریا رها کرده بود [ترجمه ترگمان]این کارخانه به طور تصادفی مقدار ضایعات سمی را در دریا منتشر کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. These products are not toxic to humans.
[ترجمه گوگل]این محصولات برای انسان سمی نیستند [ترجمه ترگمان]این محصولات برای انسان ها مضر نیستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Local communities are campaigning against the dumping of toxic waste.
[ترجمه گوگل]جوامع محلی علیه تخلیه زباله های سمی مبارزه می کنند [ترجمه ترگمان]جوامع محلی علیه کاهش زباله های سمی مبارزه می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Up to 10 million tonnes of toxic wastes are produced every year in the UK.
[ترجمه گوگل]سالانه بیش از 10 میلیون تن زباله سمی در بریتانیا تولید می شود [ترجمه ترگمان]سالانه بیش از ۱۰ میلیون تن ضایعات سمی تولید می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. When toxic fumes began to drift toward our homes, we were told to evacuate.
[ترجمه گوگل]وقتی بخارات سمی به سمت خانههایمان سرازیر شد، به ما گفتند که تخلیه کنیم [ترجمه ترگمان]هنگامی که گازهای سمی به سمت خانه های ما حرکت کردند، به ما گفته شد که تخلیه را تخلیه کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. This chemical is toxic to many forms of life.
[ترجمه گوگل]این ماده شیمیایی برای بسیاری از اشکال حیات سمی است [ترجمه ترگمان]این ماده شیمیایی برای بسیاری از اشکال زندگی سمی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
🔘 Poisonous 🔘 Ruinous 🔘 Toxic 🔘 Virulent 🔘 Pernicious ✅ Definition: 👉 Causing great harm, damage, or injury, often in a gradual or hidden way.
آدمای سمی و سرکش
سمی، کسی که رفتار نرمالی نداره
toxic ( adj ) ( tɑksɪk ) =containing poison, e. g. toxic chemicals. Many pesticides are highly toxic. toxicity ( n ) ( tɑkˈsɪsət̮i ) e. g. substances with high levels of toxicity.
آدم ضد حال t is okay to miss your toxic ex. What is not okay is to get back to them. دوستان ضدحال رو نبینی خوبه. اکر دوباره بری سراغشون ، درست نیست.
معنای دوستان ✅ ( از نظر رابطه و فرد و وضعیت ) کنترل کننده ( فرد به روش نادرست و مغرضانه و منفی ) ✅ ( خانواده و اطرافیان یک زوج جوان ) برهم زننده رابطه My partner's 🔵toxic family🔵 is ruining our wedding plans
از منظر اجتماعی به رابطه و شخصی گفته میشه که ناسازگار و فاسد و سمی است و این فساد رو به دیگران هم انتقال می ده. فردی با افکار منفی که دیگران رو آزار می ده.
گاها به معنی رومخ و آزار دهنده toxic relationship or toxic people