towny


اهل شهر، شهری

جمله های نمونه

1. A couple of townies walked into the village pub, looking very out of place in their smart suits.
[ترجمه گوگل]چند شهرکی وارد میخانه دهکده شدند و در لباس‌های هوشمندشان بسیار نامتناسب به نظر می‌رسیدند
[ترجمه ترگمان]چند نفر از اهالی شهر به میخانه دهکده رفته بودند و با لباس های شیک و suits زیادی به آن جا نگاه می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Country life isn't as idyllic as townies imagine.
[ترجمه گوگل]زندگی روستایی آنقدرها که شهرها تصور می‌کنند، ایده‌آل نیست
[ترجمه ترگمان]زندگی روستایی آنگونه که townies تصور می کند، idyllic نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Or maybe you townies don't know.
[ترجمه گوگل]یا شاید شما شهرستانی ها نمی دانید
[ترجمه ترگمان]یا شاید تو هم از شهر خبر نداری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But Ilkley Moor, however exhilarating for us townies, forms only the nursery slopes of the Yorkshire Dales.
[ترجمه گوگل]اما ایکلی مور، هر چند برای ما شهرستان‌ها هیجان‌انگیز است، فقط دامنه‌های مهدکودک یورکشایر دیلز را تشکیل می‌دهد
[ترجمه ترگمان]اما Ilkley عرب، هر چند از اهالی شهر، هر قدر هم که از اهالی شهر بود، فقط شیب های تند the شایر را تشکیل می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Not surprisingly, townies tell pollsters they wish they lived there, too.
[ترجمه گوگل]جای تعجب نیست که شهرستان ها به نظرسنجی ها می گویند که ای کاش آنها هم در آنجا زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان]به طور شگفت آوری میگن که دوست دارن اونجا زندگی کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

بپرس