townsman

/ˈtaʊnzmən//ˈtaʊnzmən/

معنی: شهری، اهل شهر
معانی دیگر: آدم شهری، شهر نشین، شهرزی، همشهری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: townsmen
(1) تعریف: a native or resident of a town.

(2) تعریف: a native or resident of one's own town.

(3) تعریف: a man who lives in a town.

جمله های نمونه

1. Artisans and traders living on this privileged land escaped the tax and other service duties of townsmen.
[ترجمه گوگل]صنعتگران و بازرگانان ساکن در این زمین ممتاز از مالیات و سایر وظایف خدماتی شهرنشینان فرار کردند
[ترجمه ترگمان]بازرگانان و بازرگانان ساکن این سرزمین مرفه از مالیات و دیگر وظایف خدماتی شهرنشینان، جان سالم به در بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In this hostile environment, there were few opportunities for townsmen to accumulate capital.
[ترجمه گوگل]در این فضای خصمانه، فرصت های اندکی برای انباشت سرمایه برای شهرنشینان وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در این محیط خصمانه، فرصت های کمی برای شهرنشینان وجود داشت تا سرمایه جمع شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The characteristic townsmen worked at a craft to meet purely local demands.
[ترجمه گوگل]شهرنشینان مشخص در یک صنعت کار می کردند تا خواسته های صرفاً محلی را برآورده کنند
[ترجمه ترگمان]شهروندان سرشناس در یک صنعت برای برآورده کردن نیازهای صرفا محلی کار می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The townsmen developed no organizational bases comparable to those of Western cities, no craft guilds or town councils.
[ترجمه گوگل]شهرنشینان هیچ پایگاه سازمانی قابل مقایسه با شهرهای غربی، هیچ انجمن صنفی یا شورای شهر ایجاد نکردند
[ترجمه ترگمان]شهرنشینان، هیچ پایگاه سازمانی قابل مقایسه با شهرهای غربی، و هیچ اصناف صنعتی یا شورای شهر نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her family were townsmen engaged in business.
[ترجمه گوگل]خانواده او از اهالی شهر بودند که به تجارت مشغول بودند
[ترجمه ترگمان]خانواده اش اهل آتلانتا بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The rigid requirement that Chinese townsman improves living condition still exuberant.
[ترجمه گوگل]الزام سفت و سخت که شهرنشین چینی شرایط زندگی را بهبود می بخشد، همچنان پرشور است
[ترجمه ترگمان]نیاز سخت ایجاب می کرد که شهروند چینی شرایط زندگی را بهبود بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Now I have a bailiff, a townsman ; he seems a practical fellow.
[ترجمه گوگل]حالا من یک وکیل دادگستری دارم، یک شهروند او یک فرد عملی به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]حالا من یک مباشر و یک نفر از اهالی شهر را دارم او آدم اهل عمل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Private cars can meet the townsman's demand of more frequent egressions, larger extents of egression, and higher egression quality with the result of benefit, convenience and comfort to the townsman.
[ترجمه گوگل]خودروهای شخصی می توانند تقاضای شهرنشینان را برای خروج مکرر، میزان خروج بیشتر و کیفیت خروج بالاتر با نتیجه سود، راحتی و آسایش شهرنشینان برآورده کنند
[ترجمه ترگمان]اتومبیل های خصوصی می توانستند تقاضای شهرنشینان را از egressions مکرر، محدوده بزرگتری از egression، و کیفیت بالاتر egression با نتیجه سود، راحتی و راحتی شهرنشینان دارا باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But, while townsman income increases, income gap also presents a trend that expand between dweller family.
[ترجمه گوگل]اما، در حالی که درآمد شهرنشینان افزایش می‌یابد، شکاف درآمدی نیز روندی را نشان می‌دهد که بین خانواده‌های ساکن گسترش می‌یابد
[ترجمه ترگمان]اما در حالی که درآمد شهروندی افزایش می یابد، شکاف درآمد گرایشی را نشان می دهد که بین خانواده های ساکن گسترش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He dreamed of becoming a townsman.
[ترجمه گوگل]او آرزو داشت شهرنشین شود
[ترجمه ترگمان]او همیشه آرزو داشت که برای همیشه از بین برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Fellow - townsman lad closes chalaza, the wind that dine together never is defeated.
[ترجمه گوگل]همشهری پسر چالازا را می بندد، بادی که با هم شام می خورند هرگز شکست نمی خورد
[ترجمه ترگمان]یکی از افراد townsman، chalaza و بادی که با هم شام می خورند هرگز شکست نمی خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Accordingly, in the food consumption structure of townsman, the consumptive scale of milk is day - to - day rise.
[ترجمه گوگل]بر این اساس، در ساختار مصرف مواد غذایی شهرنشینان، مقیاس مصرفی شیر افزایش روز به روز است
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، در ساختار مصرف مواد غذایی شهرنشینان، میزان بیماری سل در روز به روز افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Unemployed insurance and system of safeguard of townsman lowest life coordinate each other.
[ترجمه گوگل]بیمه بیکاران و سیستم حفاظت از پایین ترین زندگی شهرنشینان یکدیگر را هماهنگ می کنند
[ترجمه ترگمان]بیمه بی کار و سیستم حفاظت از کم ترین زندگی شهرنشینان، یکدیگر را هماهنگ می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Heavy traffic lives to townsman of quality carried high yield to give birth to negative effect.
[ترجمه گوگل]زندگی ترافیک سنگین به شهرنشینان با کیفیت بازدهی بالا را به همراه داشت تا تأثیر منفی ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]تلفات سنگین رفت و آمد به townsman از کیفیت به معنای برخورداری از اثر منفی به زاد و ولد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شهری (اسم)
burgess, townspeople, townsman, city slicker, townee

اهل شهر (اسم)
townsman, urban

انگلیسی به انگلیسی

• resident of a city, inhabitant of the same town

پیشنهاد کاربران

بپرس