[ترجمه Hem.] او در مورد گذشته ی خود بسیار حساس ( زودرنج ) است. ( مونث )
|
[ترجمه گوگل]او نسبت به گذشته خود بسیار حساس است [ترجمه ترگمان] اون در مورد گذشته اون خیلی حساسه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Be careful what you say because he's touchy.
[ترجمه گوگل]مراقب حرف هایی که می زنی باشید چون او حساس است [ترجمه ترگمان]مواظب باش چی میگی چون خیلی حساسه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Don't be so touchy.
[ترجمه گوگل]اینقدر حساس نباش [ترجمه ترگمان]انقدر نازک نارنجی نباش [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. They are touchy on the subject of religion and you have to pick your words carefully when talking about it.
[ترجمه گوگل]آنها در مورد موضوع دین حساس هستند و شما باید هنگام صحبت در مورد آن کلمات خود را با دقت انتخاب کنید [ترجمه ترگمان]آن ها نسبت به موضوع مذهب حساس هستند و شما باید هنگام صحبت کردن با دقت کلمات خود را به دقت انتخاب کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She gets very touchy if you mention the divorce.
[ترجمه گوگل]اگر طلاق را ذکر کنید او بسیار حساس می شود [ترجمه ترگمان]اگه تو به طلاق اشاره کنی خیلی حساس میشه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He's a little touchy about his weight.
[ترجمه گوگل]او نسبت به وزنش کمی حساس است [ترجمه ترگمان]نسبت به وزنش کمی حساس است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. You know money is a a touchy subject with me.
[ترجمه گوگل]شما می دانید که پول برای من یک موضوع حساس است [ترجمه ترگمان]تو می دانی که پول با من موضوع حساسی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She's very touchy about the fact that her husband has been married before.
[ترجمه گوگل]او از این واقعیت که شوهرش قبلاً ازدواج کرده است بسیار حساس است [ترجمه ترگمان]در مورد این حقیقت که شوهرش قبلا ازدواج کرده، خیلی حساسه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. This is a touchy subject/issue/point, so we'd better avoid it.
[ترجمه گوگل]این یک موضوع/مساله/نقطه حساس است، بنابراین بهتر است از آن اجتناب کنیم [ترجمه ترگمان]این یک موضوع \/ موضوع \/ نقطه حساس است، بنابراین بهتر است از آن اجتناب کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. As I say, he had reason to feel touchy about Nechaev.
[ترجمه گوگل]همانطور که می گویم، او دلیلی داشت که نسبت به نچایف احساس ناراحتی کند [ترجمه ترگمان]همونطور که گفتم، اون دلیلی داشت که نسبت به \"Nechaev\" حساس باشه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The touchy Mr K turned on his heel in disgust and departed the scene.
[ترجمه گوگل]آقای K لمس کننده با انزجار روی پاشنه خود چرخید و صحنه را ترک کرد [ترجمه ترگمان]آقای کی زی با انزجار روی پاشنه پا چرخید و صحنه را ترک کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Morris's lasting influence is a touchy subject at the White House.
[ترجمه گوگل]تأثیر ماندگار موریس موضوعی حساس در کاخ سفید است [ترجمه ترگمان]تاثیر ماندگار موریس یک موضوع حساس در کاخ سفید است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Now I get very touchy about finishing because it is so very important from the client's point of view.
[ترجمه گوگل]اکنون من در مورد اتمام کار بسیار حساس هستم زیرا از نظر مشتری بسیار مهم است [ترجمه ترگمان]اکنون در مورد پایان دادن بسیار حساس هستم، چون از دیدگاه مشتری بسیار مهم است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• sensitive, irritable, thin-skinned touchy people are easily upset or irritated. a touchy subject is one that needs to be dealt with carefully, because it might upset or offend people.
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: Easily upset or offended; sensitive 😒 🔍 مترادف: Irritable ✅ مثال: Be careful when discussing politics with her; she's very touchy on the subject.
Describes a subject or situation that is easily offended or causes discomfort. موضوع یا موقعیتی که به راحتی موجب آزار و اذیت یا باعث ناراحتی می شود. آزار دهنده، ناراحت کننده، حساس برانگیز *************************************************************************************************** ... [مشاهده متن کامل]
مثال؛ For instance, discussing politics can be touchy, as people have strong opinions. A person might say, “Be careful, that topic is touchy and could lead to arguments. ” In a workplace setting, a manager might advise their employees to avoid touchy subjects during team meetings.
چندتا کلمه این مدلی: touchy: حساس، بی جنبه، زودرنج tricky: سخت، مشکل Sticky: خطرناک، دشوار Edgy: نگران، دستپاجه، سراسیمه Catchy: اهنگی که خوب سر زبون میشینه و به یاد میمونه
نازک نارنجی - بچه سوسول - زود قهر - زودرنج - بی جنبه - بسیار حساس adjective [also more touchy; most touchy] 1 : easily hurt or upset by the things that people think or say about you : sensitive ... [مشاهده متن کامل]
◀️Don't be so touchy. I was just kidding. — often about ◀️ He's a little touchy about his weight. [=he tends to get upset if you say anything about his weight] 2 : likely to cause people to become upset ◀️a touchy subject