touchstone

/ˈtət͡ʃˌstoʊn//ˈtʌt͡ʃstəʊn/

معنی: محک، معیار، سنگ محک
معانی دیگر: (هر وسیله ی تعیین اصالت یا ارزش) محک، سنگ محک (basanite هم می گویند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a test or standard by which to evaluate the worth of something.
مترادف: standard
مشابه: criterion

- She was tired of her brother's performance being the touchstone by which her performance was always measured.
[ترجمه گوگل] او از اینکه عملکرد برادرش سنگ محک بود که عملکرد او همیشه با آن سنجیده می شد، خسته شده بود
[ترجمه ترگمان] او از عملکرد برادرش خسته شده بود و معیار سنجش عملکرد او همیشه مورد ارزیابی قرار می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a hard, black, fine-grained stone, such as jasper or basalt, against which gold and silver were formerly rubbed to test their quality.

جمله های نمونه

1. it would be good if the touchstone of experience were used
خوش بود گر محک تجربه آید به میان

2. As the touchstone tries gold, so gold tries man.
[ترجمه Sh.rah] همانطور که سنگ محک طلا را محک میزند ( راستی و عیار طلا ) ، طلا انسان را محک میزند ( راستی انسان در مواجه با مادیات محک میخورد )
|
[ترجمه گوگل]همانطور که سنگ محک طلا را امتحان می کند، طلا نیز انسان را امتحان می کند
[ترجمه ترگمان]همان طور که سنگ محک سعی می کند طلا و طلا را امتحان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Calamity is man’s true touchstone.
[ترجمه گوگل]مصیبت سنگ محک واقعی انسان است
[ترجمه ترگمان]سنگ محک واقعی انسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Love is the touchstone of virtue.
[ترجمه گوگل]عشق سنگ محک فضیلت است
[ترجمه ترگمان]عشق سنگ محک فضیلت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A man's deed is the touchstone of his greatness or littleness.
[ترجمه گوگل]عمل انسان سنگ محک بزرگی یا کوچکی اوست
[ترجمه ترگمان]عمل یک مرد، سنگ محک greatness است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Job security has become the touchstone of a good job for many employees.
[ترجمه گوگل]امنیت شغلی سنگ محک یک شغل خوب برای بسیاری از کارمندان شده است
[ترجمه ترگمان]امنیت شغلی به معیار یک شغل خوب برای بسیاری از کارمندان تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Motherhood is seen as a touchstone of female identity.
[ترجمه رویا] مادر بودن به عنوان معیاری از هویت زنانگی در نظر گرفته می شود.
|
[ترجمه گوگل]مادری به عنوان سنگ محک هویت زنانه دیده می شود
[ترجمه ترگمان]دوره مادری به عنوان سنگ محک هویت زن تلقی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Tested against the touchstone of Scripture, his speculations would reduce the Bible to the size of a slim paperback.
[ترجمه گوگل]گمانه زنی های او که در برابر سنگ محک کتاب مقدس آزمایش شد، کتاب مقدس را به اندازه یک جلد شومیز باریک کاهش داد
[ترجمه ترگمان]Tested در برابر سنگ محک کتاب مقدس، کتاب مقدس کتاب مقدس را به اندازه جلد کاغذی باریک تقلیل می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The touchstone of the relationship is commercial.
[ترجمه گوگل]سنگ محک رابطه تجاری است
[ترجمه ترگمان]سنگ محک رابطه تجاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They tend to regard grammar as the touchstone of all language performance.
[ترجمه گوگل]آنها تمایل دارند گرامر را به عنوان سنگ محک عملکرد همه زبان ها در نظر بگیرند
[ترجمه ترگمان]آن ها تمایل دارند که گرامر را به عنوان معیاری برای تمام عملکرد زبان درنظر بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is a touchstone for legal definitions and rulings.
[ترجمه گوگل]سنگ محک برای تعاریف و احکام حقوقی است
[ترجمه ترگمان]این یک معیار برای تعاریف و احکام قانونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Speaking the truth, it is the touchstone of potters'skills in throwing.
[ترجمه گوگل]به بیان حقیقت، این سنگ محک مهارت سفالگران در پرتاب است
[ترجمه ترگمان]حالا که صحبت حقیقت شد، این سنگ محک of در پرتاب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Nonetheless, Wonder Woman remains a touchstone of popular culture, a symbol of feminism and an enduring piece of psychology history.
[ترجمه گوگل]با این وجود، Wonder Woman سنگ محک فرهنگ عامه، نمادی از فمینیسم و ​​قطعه ای ماندگار از تاریخ روانشناسی است
[ترجمه ترگمان]با این وجود، زن شگفت انگیز سنگ محک فرهنگ عمومی، نماد فمینیسم و یک قطعه ماندگار از تاریخ روانشناسی باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Touchstone was a small pebble that could turn any common metal into pure gold.
[ترجمه گوگل]Touchstone سنگریزه کوچکی بود که می توانست هر فلز معمولی را به طلای خالص تبدیل کند
[ترجمه ترگمان]The سنگریزه کوچکی بود که می توانست هر فلزی معمولی را تبدیل به طلای خالص کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Labour productivity, the touchstone for new growth, remains low.
[ترجمه گوگل]بهره وری نیروی کار، سنگ محک رشد جدید، همچنان پایین است
[ترجمه ترگمان]بهره وری کارگر، سنگ محک برای رشد جدید، پایین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محک (اسم)
acid test, benchmark, test, criterion, touchstone, proof, exam, examination, examen, pons asinorum

معیار (اسم)
test, criterion, touchstone, canon, gauge, scale, standard, yardstick, paragon

سنگ محک (اسم)
touchstone

انگلیسی به انگلیسی

• yardstick, criterion
if one thing is a touchstone of another, you use it to judge the second thing, or to decide what you think about it.

پیشنهاد کاربران

معیاری که با اون بقیه چیزا رو میسنجن
معیار
touchstone = criterion = measure = standard = yardstick
تعیین ارزش
سنگ محک

بپرس