• (1)تعریف: in football, the act or an instance of scoring six points by catching or carrying the ball on or behind the opponent's goal line.
• (2)تعریف: the point or moment at which a landing aircraft or spacecraft makes contact with a landing surface. • متضاد: blastoff, takeoff
• (3)تعریف: in rugby, the act or an instance of touching a ball on the ground inside of one's own goal.
جمله های نمونه
1. A last-minute touchdown clinched the game for the Saints.
[ترجمه Saeed] گل لحظه آخر بازی را به نفع تیم سینت تغییر داد
|
[ترجمه گوگل]یک تاچ داون در دقیقه آخر بازی را برای قدیس ها قطعی کرد [ترجمه ترگمان]آخرین لحظه، بازی ای و برای the محکم به هم گره خورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The crowd went nuts after the third touchdown.
[ترجمه گوگل]پس از سومین تاچ داون، جمعیت دیوانه شدند [ترجمه ترگمان]بعد از ضربه سوم، جمعیت دیوانه شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. After a Pittsburgh fumble, Miami scored a touchdown.
[ترجمه گوگل]میامی پس از شکست پیتسبورگ یک تاچ داون به ثمر رساند [ترجمه ترگمان]بعد از یک تیم پیتزبورگ در میامی، میامی بیش ترین گل را به ثمر رساند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The astronauts are preparing for touchdown tomorrow morning.
[ترجمه گوگل]فضانوردان در حال آماده شدن برای تاچ داون فردا صبح هستند [ترجمه ترگمان]The فردا صبح دارند برای گل آماده می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. One of the plane's tyres burst on touchdown.
[ترجمه گوگل]یکی از لاستیک های هواپیما در هنگام برخورد ترکید [ترجمه ترگمان]یکی از لاستیک ها بلند شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Palmer also set up Charles Evans' one-yard touchdown run with a 62-yard punt return.
[ترجمه گوگل]پالمر همچنین دوی تاچ داون یک یارد چارلز ایوانز را با 62 یاردی راه اندازی کرد [ترجمه ترگمان]پالمر همچنین با بازگشت ۶۲ یاردی زمین با ۶۲ یارد (punt یارد)شروع به دویدن کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. And you scored your first touchdown in more than two years.
[ترجمه گوگل]و شما اولین تاچ داون خود را در بیش از دو سال به ثمر رساندید [ترجمه ترگمان]و شما اولین امتیاز خود را در بیش از دو سال به ثمر می رسانید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The 49ers answered both Baltimore touchdowns with long touchdown drives of their own following the kickoffs.
[ترجمه گوگل]49ers هر دو تاچ داون بالتیمور را با درایوهای تاچ داون طولانی خود پس از شروع بازی پاسخ دادند [ترجمه ترگمان]این ۴۹ ers با فرود طولانی مدت خود به دنبال the، هر دو به بالتیمور touchdowns پاسخ دادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It was the Bills' first touchdown in seven quarters.
[ترجمه گوگل]این اولین تاچ داون بیل در هفت فصل بود [ترجمه ترگمان]این اولین امتیاز از هفت قسمت بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. A Dean-to-Windrell Hayes 20-yard touchdown pass capped a 70-yard drive that tied the score.
[ترجمه گوگل]یک پاس تاچ داون 20 یاردی دین به ویندرل هیز مسیر 70 یاردی را محدود کرد که نتیجه را مساوی کرد [ترجمه ترگمان]یه سی - سی - سی - سی - ۲۰ - یارد با ماشین ۷۰ متری که امتیاز رو بسته نگه داره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. That set a 36-yard touchdown run by Davis, who carried 14 times for 69 yards in the game.
[ترجمه گوگل]این یک تاچ داون 36 یاردی توسط دیویس انجام شد که 14 بار به مدت 69 یارد در بازی انجام شد [ترجمه ترگمان]این ست ست ۳۶ یارد است که توسط دیویس هدایت می شود، که ۱۴ بار به مدت ۶۹ یارد در این بازی دست داشته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He threw 17 touchdown passes and only five interceptions to finish with a 100. 7 rating.
[ترجمه گوگل]او 17 پاس تاچ داون و تنها 5 توپ زد تا با امتیاز 100 7 به پایان برسد [ترجمه ترگمان]او ۱۷ پاس گل را پرتاب کرد و تنها پنج interceptions را با ۱۰۰ امتیاز به پایان رساند نرخ ۷ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Buster Musto ran through for a touchdown by the posts.
[ترجمه گوگل]باستر ماستو برای یک تاچ داون در کنار پست ها دوید [ترجمه ترگمان]باستر Musto \"از پشت سر پست رد شد\" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. His exclamation point was a 56-yard touchdown reception from Otton in the third quarter.
[ترجمه گوگل]علامت تعجب او دریافت تاچ داون 56 یاردی از اوتون در کوارتر سوم بود [ترجمه ترگمان]علامت تعجب او ۵۶ یارد بود که از Otton در طبقه سوم دریافت شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. We should touch down very soon now.
[ترجمه گوگل]الان باید خیلی زود به زمین برسیم [ترجمه ترگمان]ما باید خیلی زود به پایین دست بزنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. When her feet touch down after the jump, she pushes off again.
[ترجمه گوگل]هنگامی که پاهای او پس از پرش پایین می آیند، دوباره فشار می آورد [ترجمه ترگمان]وقتی پاهایش پس از جهش به زمین می افتد، باز به راه می افتد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. It was forced to touch down at Killyhoy Beach, north west Donegal.
[ترجمه گوگل]این هواپیما مجبور شد در ساحل کیلی هوی در شمال غربی دونگال فرود آید [ترجمه ترگمان]آن ها مجبور شدند در ساحل Killyhoy، در شمال غربی Donegal، تماس بگیرند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. Marcus Hannaford got the final touch down.
[ترجمه گوگل]مارکوس هانافورد آخرین ضربه را به دست آورد [ترجمه ترگمان]مارکوس Hannaford آخرین تماس رو گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. They touch down, and he pushes off again, taking her arm so that she glides up with him in spite of herself.
[ترجمه گوگل]آنها به پایین دست می زنند، و او دوباره هل می دهد و بازوی او را می گیرد تا علی رغم خودش با او به بالا سر بخورد [ترجمه ترگمان]آن ها به پایین دست می زنند، و او دوباره در را باز می کند، و بازویش را می گیرد تا با وجود خودش با او سر بخورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
20. Make sure that you correct the drift before touch down and then be prepared to prevent the swing into wind.
[ترجمه گوگل]مطمئن شوید که رانش را قبل از لمس کردن به سمت پایین تصحیح کرده اید و سپس برای جلوگیری از چرخش به سمت باد آماده باشید [ترجمه ترگمان]دقت کنید که مسیر پیش از تماس را اصلاح کنید و سپس آماده باشید تا از نوسان در باد جلوگیری کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
21. We wormed and wriggled his way through to touch down and the rot set in.
[ترجمه گوگل]ما کرم زدیم و راه او را چرخاندیم تا پایین بیاید و پوسیدگی وارد شد [ترجمه ترگمان]ما به بیرون نفوذ کردیم و به راه خود ادامه دادیم تا دست به زمین بزنیم و فاسد بشیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
22. The final touch down saw a convincing win over Chicksands.
[ترجمه گوگل]بازی نهایی با پیروزی قانع کننده ای مقابل چیکسندز همراه بود [ترجمه ترگمان]ضربه نهایی یک پیروزی متقاعد کننده بر Chicksands بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. And often she'd touch down on my glove only to find something not quite right and promptly take off again.
[ترجمه گوگل]و اغلب دستکش من را دست میکشید تا چیزی را که درست نیست پیدا میکرد و دوباره بیدرنگ در میآمد [ترجمه ترگمان]و اغلب به دستکش های من دست می زد تا چیزی پیدا کند، نه کاملا صحیح و سریع [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. Here, in central Kansas, a tornado touch down.
[ترجمه گوگل]اینجا، در مرکز کانزاس، یک گردباد فرود آمد [ترجمه ترگمان]اینجا، در مرکز کانزاس، گردباد به پایین برخورد می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. A touch down scores six points.
[ترجمه گوگل]یک لمس پایین شش امتیاز کسب می کند [ترجمه ترگمان] یه تماس با امتیاز ۶ امتیاز [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. He broke through the centre to touch down right between the goal - posts.
[ترجمه گوگل]او از مرکز عبور کرد و درست بین تیرهای دروازه به پایین رسید [ترجمه ترگمان]او از وسط این مرکز عبور کرد تا به سمت راست بین پست های بازرسی برخورد کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
27. And I needed to touch down just above our minimum flying speed but not below it.
[ترجمه گوگل]و من نیاز داشتم که کمی بالاتر از حداقل سرعت پروازمان پایین بیایم اما نه کمتر از آن [ترجمه ترگمان]و من نیاز داشتم که درست بالای حداقل سرعت پرواز خود را لمس کنم، اما نه زیر آن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
28. Our plane is scheduled to touch down in Atlanta at 6:30 p. m.
[ترجمه گوگل]هواپیمای ما قرار است ساعت 6:30 بعد از ظهر در آتلانتا سقوط کند متر [ترجمه ترگمان]قرار است هواپیمای ما در ساعت ۶: ۳۰ بعد از ظهر در آتلانتا فرود بیاید متر [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
تخصصی
[برق و الکترونیک] تماس
انگلیسی به انگلیسی
• landing; goal in american football in rugby or in american football, a touchdown is when a team scores points by taking the ball over the opposition's goal line. touchdown or a touchdown is the landing of an aircraft. descend, come down
پیشنهاد کاربران
فرودمعلق
ترکوندی
touchdown ( حملونقل هوایی ) واژه مصوب: فرودتماس گاه تعریف: لحظه یا نقطۀ تماس چرخ ها یا پایۀ ارابۀ فرود هواگَرد با سطح فرود در هنگام نشست
به زمین نشستن . فرود آمدن . نازل شدن ( طوفان ) When an aircraft touches down , it lands on the ground. Our plane touched down about 30 minutes later it was supposed to. In all , five documented tornadoes would touch down that evening
کاشت توپ در دروازه حریف
توی دروازهههه و گل معادلش برای ما میشه چیزی شبیه این چون ما فوتبال امریکایی نداریم خخخخخ
هنگام لمس چرخ های هواپیما بر روی باند
به معنی فرود امدن در جمله ی take off to touch down معنی جمله فوق هم بلند شدن تا فرود آمدن هواپیما