... [مشاهده متن کامل]
مطلب یا موضوع حساسیت برانگیزی ( یا اعصاب خورد کنی ) را ذکر کردن و یا بیاد کسی آوردن؛ با ذکر مطلبی موجب ناراحتی کسی شدن.
مِری با ذکر شغلی که جان نتوانسته بود بدست بیاورد، اعصاب او را خورد کرد ( موجب ناراحتی او شد، حساسیت او را برانگیخت ) .
همسرم چند بار سقط جنین داشته و یک فرزندمون هم موقع زایمان از دست رفت. برای همین، روز مادر و دیدن نوزادها اعصابش رو بهم میریزه ( موجب ناراحتیش میشه ) .
Raw : خام ولی معنی زخم و دردناک و خونین هم میده .
Touch a raw nerve : لمس کردن یک عصب زخم و زیلی .
استعاره از دست گذاشتن روی نقاط ضعف و حساسیت های کسی
Touch a raw nerve : لمس کردن یک عصب زخم و زیلی .
استعاره از دست گذاشتن روی نقاط ضعف و حساسیت های کسی
به موضوع حساسیتبرانگیزی اشاره کردن
کسی را با اشاره موضوعی ناراحت کردن در حالیکه او قویا به آن اعتقاد دارد و یا بسیار حساس است.