فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: totters, tottering, tottered
حالات: totters, tottering, tottered
• (1) تعریف: to sway or falter as if about to fall or collapse.
• مترادف: dodder, shamble
• مشابه: falter, lurch, shake, stagger, stumble, sway, teeter, topple, wobble
• مترادف: dodder, shamble
• مشابه: falter, lurch, shake, stagger, stumble, sway, teeter, topple, wobble
- The old man tottered and obviously needed help.
[ترجمه گوگل] پیرمرد تکان خورد و آشکارا به کمک نیاز داشت
[ترجمه ترگمان] پیرمرد تلو تلو خورد و به وضوح به کمک احتیاج داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پیرمرد تلو تلو خورد و به وضوح به کمک احتیاج داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The poor little dog tottered for a moment and then fell to the ground.
[ترجمه گوگل] سگ کوچولوی بیچاره برای لحظه ای تکان خورد و سپس روی زمین افتاد
[ترجمه ترگمان] سگ بیچاره برای لحظه ای تلوتلو خورد و بعد به زمین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سگ بیچاره برای لحظه ای تلوتلو خورد و بعد به زمین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to be unsteady or unstable.
• مترادف: hover, teeter
• مشابه: hang, limp, topple, waver
• مترادف: hover, teeter
• مشابه: hang, limp, topple, waver
- The company is tottering on the brink of bankruptcy.
[ترجمه گوگل] این شرکت در آستانه ورشکستگی است
[ترجمه ترگمان] این شرکت در آستانه ورشکستگی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این شرکت در آستانه ورشکستگی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: an unsteady movement or manner.
• مشابه: lurch, stagger, stumble, teeter, toddle, waver, wobble
• مشابه: lurch, stagger, stumble, teeter, toddle, waver, wobble