totter

/ˈtɑːtər//ˈtɒtə/

معنی: تلو تلو خوردن، تردید کردن، پس و پیش رفتن، متزلزل شدن
معانی دیگر: متزلزل بودن، در شرف افتادن بودن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: totters, tottering, tottered
(1) تعریف: to sway or falter as if about to fall or collapse.
مترادف: dodder, shamble
مشابه: falter, lurch, shake, stagger, stumble, sway, teeter, topple, wobble

- The old man tottered and obviously needed help.
[ترجمه گوگل] پیرمرد تکان خورد و آشکارا به کمک نیاز داشت
[ترجمه ترگمان] پیرمرد تلو تلو خورد و به وضوح به کمک احتیاج داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The poor little dog tottered for a moment and then fell to the ground.
[ترجمه گوگل] سگ کوچولوی بیچاره برای لحظه ای تکان خورد و سپس روی زمین افتاد
[ترجمه ترگمان] سگ بیچاره برای لحظه ای تلوتلو خورد و بعد به زمین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to be unsteady or unstable.
مترادف: hover, teeter
مشابه: hang, limp, topple, waver

- The company is tottering on the brink of bankruptcy.
[ترجمه گوگل] این شرکت در آستانه ورشکستگی است
[ترجمه ترگمان] این شرکت در آستانه ورشکستگی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: an unsteady movement or manner.
مشابه: lurch, stagger, stumble, teeter, toddle, waver, wobble

جمله های نمونه

1. The drunkard tottered to the door.
[ترجمه گوگل]مست به سمت در تکان خورد
[ترجمه ترگمان]مست مست به سوی در رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She tottered unsteadily down the stairs in her high-heeled shoes.
[ترجمه گوگل]او با کفش های پاشنه بلندش بی ثبات از پله ها پایین می رفت
[ترجمه ترگمان]با گام های لرزان از پله ها پایین رفت و با کفش های پاشنه بلند او به طبقه پایین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He tottered to the fridge, got a beer and slumped at the table.
[ترجمه گوگل]به سمت یخچال تکان خورد، آبجو گرفت و پشت میز غلتید
[ترجمه ترگمان]او تلو تلو خوران به سمت یخچال رفت، آبجو گرفت و روی میز ولو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The child tottered across the room.
[ترجمه گوگل]کودک در اتاق تکان خورد
[ترجمه ترگمان]بچه تلوتلو خوران از اتاق گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The drunkard tottered along the road.
[ترجمه گوگل]مست در کنار جاده تکان خورد
[ترجمه ترگمان]مست مست در طول راه تلوتلو می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The wounded soldier tottered to his feet.
[ترجمه گوگل]سرباز مجروح روی پاهایش تکان خورد
[ترجمه ترگمان]سرباز مجروح تلوتلو خوران به پای او رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Lorrimer swayed a little, tottered, and fell.
[ترجمه گوگل]لوریمر کمی تکان خورد، تکان خورد و افتاد
[ترجمه ترگمان]Lorrimer تلوتلو خورد و تلوتلو خورد و افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Several tall piles of books tottered and fell.
[ترجمه گوگل]چند انبوه کتاب بلند تکان خورد و افتاد
[ترجمه ترگمان]چند کتاب بلند و بلند از کتاب ها بیرون آمد و افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She staggered to her feet and tottered unsteadily across the room.
[ترجمه گوگل]تلوتلو از پاهایش بلند شد و بی‌ثبات در اتاق تکان خورد
[ترجمه ترگمان]تلوتلو خوران به طرف او رفت و تلوتلو خوران از اتاق خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The tall chimney tottered and then collapsed.
[ترجمه گوگل]دودکش بلند تکان خورد و سپس فرو ریخت
[ترجمه ترگمان]دودکش بلندی لغزید و فرو ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She managed to totter back to her seat.
[ترجمه گوگل]او موفق شد به سمت صندلی خود تکان بخورد
[ترجمه ترگمان]او روی صندلی اش لم داد و به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The pile of books tottered then fell.
[ترجمه گوگل]انبوه کتاب ها تکان خورد و سپس افتاد
[ترجمه ترگمان]تل و تل و تل و خورد و تل و تل و خوران روی زمین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The shanty tottered in the strong wind and fell.
[ترجمه گوگل]کانکس در باد شدید تکان خورد و سقوط کرد
[ترجمه ترگمان]کلبه در بادی قوی لغزید و افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The company is tottering on the edge of bankruptcy.
[ترجمه گوگل]این شرکت در آستانه ورشکستگی است
[ترجمه ترگمان]این شرکت در لبه پرتگاه ورشکستگی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تلو تلو خوردن (فعل)
swing, reel, oscillate, vacillate, stagger, dodder, stumble, wobble, lurch, totter, teeter

تردید کردن (فعل)
doubt, stick, totter

پس و پیش رفتن (فعل)
totter, teeter

متزلزل شدن (فعل)
totter, waver

انگلیسی به انگلیسی

• stagger, wobble, tremble, sway
when someone totters, they walk in an unsteady way.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To walk in an unsteady manner; sway 🚶
🔍 مترادف: Stagger
✅ مثال: The old man began to totter as he walked up the steep hill.
۱. تلوتلو خوردن ۲. تکان تکان خوردن ۳. به زحمت راه رفتن یا حرکت کردن ۴. متزلزل بودن. دست و پا زدن
تاتی تاتی کردن

بپرس