totemic

/ˈtoʊtəm//ˈtəʊtəm/

معنی: وابسته به توتم
معانی دیگر: وابسته به توتم

جمله های نمونه

1. Both have a kind of totemic power in these skies and know and respect each other.
[ترجمه گوگل]هر دو در این آسمان ها نوعی قدرت توتمی دارند و یکدیگر را می شناسند و به یکدیگر احترام می گذارند
[ترجمه ترگمان]هر دوی آن ها دارای نوعی قدرت totemic در این آسمان هستند و یکدیگر را می شناسند و به یکدیگر احترام می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. INTRODUCTION: This is a totemic masterpiece with mystical concept.
[ترجمه گوگل]مقدمه: این یک شاهکار توتمی با مفهوم عرفانی است
[ترجمه ترگمان]مقدمه: این یک شاهکار totemic با مفهوم عرفانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Chinese and Japanese heterogamous stories originate from totemic, in which the virtual sexual relationship between man and animals is one of its kernel contents.
[ترجمه گوگل]داستان های ناهمسر چینی و ژاپنی از توتمیک سرچشمه می گیرند که در آن رابطه جنسی مجازی بین انسان و حیوانات یکی از محتوای هسته آن است
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Xiaogang has an almost totemic significance.
[ترجمه گوگل]Xiaogang اهمیت تقریبا توتمی دارد
[ترجمه ترگمان]Xiaogang تقریبا وابسته به totemic است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A year ago, the totemic pairing of China and India dominated the Western press.
[ترجمه گوگل]یک سال پیش، جفت توتمی چین و هند بر مطبوعات غربی تسلط داشت
[ترجمه ترگمان]یک سال پیش، جفت totemic چین و هند بر مطبوعات غربی تسلط داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Killing off FPTP quickly became a totemic goal for many Lib Dems, who are not enjoying coalition with the Tories.
[ترجمه گوگل]از بین بردن FPTP به سرعت تبدیل به یک هدف توتمیک برای بسیاری از دموکرات‌های لیبرال شد که از ائتلاف با محافظه‌کاران لذت نمی‌برند
[ترجمه ترگمان]کشتن off به سرعت به یک هدف totemic برای بسیاری از لیبرال دموکرات ها تبدیل شد که از ائتلاف با توری ها لذت نمی برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. For shamans, since totemic casting is such a big part of who they are, it was natural to make that a part of their quest.
[ترجمه گوگل]برای شمن‌ها، از آنجایی که بازیگری توتمی بخش بزرگی از شخصیت آن‌ها است، طبیعی بود که آن را بخشی از تلاش خود قرار دهند
[ترجمه ترگمان]برای جادوگرها، چون ریخته گری totemic بخش بزرگی از کسانی است که هستند، طبیعی است که این بخشی از ماموریت آن ها باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A totemic warrior who strikes foes with weapons imbued with elemental power.
[ترجمه گوگل]یک جنگجوی توتمی که با سلاح های آغشته به قدرت عنصری به دشمنان حمله می کند
[ترجمه ترگمان]یک جنگجوی totemic که با سلاح های پر شده از قدرت عنصری به دشمن حمله می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A year ago, the totemic pairing of China the Western press.
[ترجمه گوگل]یک سال پیش، جفت توتمیک چین مطبوعات غربی
[ترجمه ترگمان]یک سال پیش، جفت totemic از چین مطبوعات غربی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. How could the ultimate scientist have been seemingly hornswoggled by a totemic psuedoscience like alchemy, which in its commonest rendering is described as the desire to transform lead into gold?
[ترجمه گوگل]چگونه ممکن است دانشمند نهایی ظاهراً توسط یک علم توتمی مانند کیمیاگری که در رایج ترین تفسیر آن به عنوان میل به تبدیل سرب به طلا توصیف می شود، تحت تأثیر شاخ قرار گرفته باشد؟
[ترجمه ترگمان]چگونه می توان دانشمند نهایی را به ظاهر شبیه کیمیاگری به نظر آورد، که در عادی ترین جلوه های آن به عنوان تمایل به تبدیل سرب به طلا توصیف می شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In Paul's narrative, the hero is theConstitution -- a totemic symbol representing the Founding Fathers.
[ترجمه گوگل]در روایت پل، قهرمان قانون اساسی است - نمادی توتمیک که نشان دهنده پدران بنیانگذار است
[ترجمه ترگمان]در روایت پل، قهرمان theConstitution است - - نماد totemic که نماینده بنیانگذاران اصلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This is the function that Claude Levi-Strauss shows us to be the truth of the totemic function, and which reduces its appearance—the primary classificatory function.
[ترجمه گوگل]این تابعی است که کلود لوی استروس به ما نشان می دهد که حقیقت تابع توتمی است و ظاهر آن را کاهش می دهد - تابع طبقه بندی اولیه
[ترجمه ترگمان]این تابعی است که کلود لوی - استراوس به ما نشان می دهد که حقیقت تابع totemic است و ظاهر آن - تابع classificatory اولیه را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Effective democracy depends, above all, on the quality of the House of Commons. Electoral reform for the Commons has a totemic status among some of Britain's constitutional reformers.
[ترجمه گوگل]دموکراسی مؤثر بیش از هر چیز به کیفیت مجلس عوام بستگی دارد اصلاحات انتخاباتی برای عوام در میان برخی از اصلاح طلبان قانون اساسی بریتانیا جایگاه توتمی دارد
[ترجمه ترگمان]دموکراسی موثر بیشتر به کیفیت مجلس عوام بستگی دارد اصلاحات انتخاباتی برای مجلس عوام دارای جایگاه totemic در میان برخی از اصلاح طلبان مشروطه بریتانیا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Jack, or Edward, or Butterfly (he's called that because of a tattoo between his shoulder blades and also because of a more mysterious totemic connection to the insect) is a familiar enough movie type.
[ترجمه گوگل]جک، یا ادوارد، یا پروانه (او به دلیل خالکوبی بین تیغه‌های شانه‌اش و همچنین به دلیل ارتباط مرموزتر توتمی با حشره به این نام خوانده می‌شود) یک نوع فیلم به اندازه کافی آشناست
[ترجمه ترگمان]جک، یا ادوارد، یا پروانه (او به این دلیل گفته می شود که به خاطر یک خال کوبی میان دو شانه او و هم چنین به خاطر ارتباط totemic more با حشرات)یک نوع فیلم به اندازه کافی آشنا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابسته به توام (صفت)
totemic, totemistic

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to totems, pertaining to carved wooden statues of gods of native american tribes; pertaining to or based on totemism

پیشنهاد کاربران

بپرس