totalize

/ˈtoʊtəˌlaɪz//ˈtəʊtəlaɪz/

معنی: جمع زدن، کامل کردن، کلی کردن
معانی دیگر: جمع بستن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: totalizes, totalizing, totalized
مشتقات: totalization (n.)
• : تعریف: to make a total of; combine.

- The company totalized its assets.
[ترجمه گوگل] این شرکت دارایی های خود را جمع کرد
[ترجمه ترگمان] شرکت دارایی های خود را نابود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. An indicator of the growing importance of this totalizing view of education was contained in the 184rescript from Rome.
[ترجمه گوگل]شاخصی از اهمیت فزاینده این دیدگاه جامع از آموزش در نسخه 184 از رم موجود بود
[ترجمه ترگمان]یک شاخص اهمیت فزاینده این دیدگاه totalizing از آموزش در ۱۸۴ حکم صادر شده از سوی روم قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. But in class terms it marked a split within the ruling bloc, not the totalizing rupture from without that repealers claimed.
[ترجمه گوگل]اما از نظر طبقاتی، این یک انشعاب در درون بلوک حاکم بود، نه گسست کامل از بیرون که لغو کنندگان ادعا می کردند
[ترجمه ترگمان]اما در شرایط طبقاتی، شکاف درون بلوک حاکم شکاف ایجاد کرد، و نه گسیختگی totalizing از آن گونه که repealers ادعا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The problems come when empirical evidence is turned into totalizing theory, tendential strategy into achieved fact.
[ترجمه گوگل]مشکلات زمانی پیش می‌آیند که شواهد تجربی به تئوری کلی‌سازی و استراتژی گرایشی به واقعیت دست‌یافته تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]این مشکلات زمانی رخ می دهند که شواهد تجربی به نظریه totalizing تبدیل شود، استراتژی tendential در حقیقت به دست آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I want for people not to trap me, totalize me in predetermined roles and lifestyles, to tell me that I have to resolve my deviance when they have constructed it for me.
[ترجمه گوگل]می‌خواهم مردم مرا به دام نیندازند، من را در نقش‌ها و سبک‌های زندگی از پیش تعیین‌شده درگیر نکنند، و به من نگویند که وقتی انحرافم را برایم ساخته‌اند، باید آن را حل کنم
[ترجمه ترگمان]من از مردم می خواهم که مرا گول بزنند، مرا از نقشه ای از پیش تعیین شده و سبک زندگی محروم کنند، تا به من بگویند که باید انحراف خود را وقتی که آن را برای من ساخته اند، حل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Continuously monitor, display, totalize and data log flow through any flume or weir.
[ترجمه گوگل]به طور مداوم جریان را از طریق هر فلوم یا سرریز نظارت کنید، نمایش دهید، جمع کنید و گزارش داده ها را جمع آوری کنید
[ترجمه ترگمان]بازبینی پیوسته، صفحه نمایش، totalize و جریان داده از طریق هر ناودان یا خاکریزهای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Can we totalize these different ideas into one philosophy?
[ترجمه گوگل]آیا می توانیم این ایده های مختلف را در یک فلسفه جمع کنیم؟
[ترجمه ترگمان]آیا می توانیم این عقاید مختلف را به یک فلسفه تبدیل کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Functions: frequency, period, time interval, ratio, and totalize.
[ترجمه گوگل]توابع: فرکانس، دوره، فاصله زمانی، نسبت، و کل
[ترجمه ترگمان]وظایف: فرکانس، دوره، فاصله زمانی، نسبت و totalize
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The 5315B Frequency Counter has a 100MHz frequency range and also has ratio and totalize measurement capabilities.
[ترجمه گوگل]فرکانس شمار 5315B دارای محدوده فرکانس 100 مگاهرتز است و همچنین دارای قابلیت اندازه گیری نسبت و کل می باشد
[ترجمه ترگمان]شمارنده فرکانس ۵۳۱۵ B فرکانس فرکانس ۱۰۰ مگاهرتز دارد و همچنین دارای نسبت measurement و totalize نیز می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جمع زدن (فعل)
add, totalize

کامل کردن (فعل)
complete, totalize, mature, round, complement, integrate

کلی کردن (فعل)
totalize

تخصصی

[ریاضیات] جمع بستن، جمع زدن

انگلیسی به انگلیسی

• summarize, find total amount of (also totalise)

پیشنهاد کاربران

بپرس