tot

/ˈtɑːt//tɒt/

معنی: جمع، مبلغ، حاشیه نویسی، بچه کوچک، یادداشت مختصر، جمع بستن، جمع کردن
معانی دیگر: مخفف: total، نوزاد، نی نی، کودک، ب ب، (انگلیس - خودمانی - معمولا با: up) جمع زدن، (به هم) افزودن، اشغال، عدد، سرجمع

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a very young child.
مشابه: tyke
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: tots, totting, totted
• : تعریف: to total or add up a bill or the like (usu. fol. by up).

جمله های نمونه

1. It's surprising how the bills tot up.
[ترجمه گوگل]تعجب آور است که چگونه صورت حساب ها بالا می روند
[ترجمه ترگمان]شگفت انگیز است که اسکناس ها چگونه منفجر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She poured herself a large tot of whisky.
[ترجمه گوگل]او مقدار زیادی ویسکی برای خودش ریخت
[ترجمه ترگمان]یک لیوان بزرگ ویسکی برای خودش ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He signed to the waiter to tot up the bill.
[ترجمه گوگل]او با گارسون امضا کرد تا صورت حساب را جمع کند
[ترجمه ترگمان]او به پیشخدمت اشاره کرد که صورت حساب بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The trip isn't really that cheap when you tot everything up.
[ترجمه گوگل]وقتی همه چیز را جمع و جور کنید، سفر واقعاً آنقدر ارزان نیست
[ترجمه ترگمان]این سفر واقعا آنقدر ارزان نیست که همه چیز را رها کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I finally sat down to tot up the full extent of my debt.
[ترجمه گوگل]بالاخره نشستم تا تمام بدهی ام را جبران کنم
[ترجمه ترگمان]بالاخره نشستم تا خرخره پر از قرض هام رو جبران کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Can you tot up how much I owe you?
[ترجمه گوگل]می تونی حساب کنی چقدر بهت بدهکارم؟
[ترجمه ترگمان]می تونی tot چقدر بهت بدهکارم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He poured them each a generous tot of whisky/rum.
[ترجمه گوگل]او برای هر کدام یک مقدار سخاوتمندانه ویسکی/رام ریخت
[ترجمه ترگمان]برای هر یک از آن ها یک کیسه پر از ویسکی و عرق ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Tot alarm wire alert FIRE chiefs yesterday warned parents to check the cables of baby alarms.
[ترجمه گوگل]روسای آتش نشانی روز گذشته به والدین هشدار دادند که کابل های زنگ هشدار کودک را بررسی کنند
[ترجمه ترگمان]Tot هشدار دهنده کابل هشدار داد که روسای آتش نشانی دیروز به والدین هشدار دادند که کابل های هشدار دهنده کودک را چک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When I was a tot, I had one of those Ewbank carpet sweepers.
[ترجمه گوگل]وقتی خردسال بودم، یکی از آن رفتگران فرش اوبانک را داشتم
[ترجمه ترگمان]وقتی که من یه توتو بودم، یکی از اون carpet Ewbank داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. At the end of the year they will tot up hours spent on others' farms and bill each other accordingly.
[ترجمه گوگل]در پایان سال، ساعت‌هایی را که در مزارع دیگران سپری می‌کنند، جمع می‌کنند و بر اساس آن، صورت‌حساب همدیگر را دریافت می‌کنند
[ترجمه ترگمان]در پایان سال، آن ها چند ساعتی را صرف نگهداری از مزارع دیگر می کنند و به این ترتیب یکدیگر را مورد بررسی قرار می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Sources close to Bel say the tiny tot looks just like mom . . . right down to the dark sunglasses.
[ترجمه گوگل]منابع نزدیک به بل می گویند که نوزاد کوچک شبیه مادر است تا عینک آفتابی تیره
[ترجمه ترگمان]منابع نزدیک به بل می گویند که کودک کوچک درست شبیه مادر است و به عینک آفتابی سیاه نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The tot, aged five months, had been suffering breathing difficulties.
[ترجمه گوگل]این نوزاد پنج ماهه از مشکلات تنفسی رنج می برد
[ترجمه ترگمان]کودک پنج ماه است که از مشکلات تنفسی رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. These spores are highly resistant tot extremes of heat and humidity and are very long-lived.
[ترجمه گوگل]این هاگ ها در برابر گرما و رطوبت بسیار مقاوم هستند و عمر طولانی دارند
[ترجمه ترگمان]این spores بسیار مقاوم در برابر گرما و رطوبت هستند و بسیار طولانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Let's tot up our expenses.
[ترجمه گوگل]بیایید هزینه هایمان را جمع کنیم
[ترجمه ترگمان]بگذارید هزینه های خود را روشن کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I'm going to tot up the marks scored by my students.
[ترجمه گوگل]من نمرات شاگردانم را جمع می کنم
[ترجمه ترگمان]می خواهم نمره دانش آموزان را از بین ببرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جمع (اسم)
total, addition, tale, aggregate, mass, tot, sum, plural, summation, collectivity, rout

مبلغ (اسم)
tot, sum, amount, quantity, missionary, propagandist, quantum, informer

حاشیه نویسی (اسم)
tot, annotation, notation

بچه کوچک (اسم)
tot, baby, kid, bambino, tad, little boy

یادداشت مختصر (اسم)
tot, billet

جمع بستن (فعل)
tot, pluralize

جمع کردن (فعل)
gross, total, add, collect, stack up, aggregate, eke, roll up, gather, tot, sum, call up, agglomerate, convene, flock, cluster, floc, furl, constrict, purse, immobilize

تخصصی

[ریاضیات] جمع زدن، جمع

انگلیسی به انگلیسی

• toddler, baby; glass of liquor
add up, total
a tot is a very young child; an informal use.
a tot of whisky, rum, or brandy is a small amount of it in a glass.
if you tot up numbers, you add them together.

پیشنهاد کاربران

بپرس