tosser

/ˈtɒsər//ˈtɒsə/

دستخوش امواج، پرت کننده

جمله های نمونه

1. He tossed off several papers in half an hour.
[ترجمه گوگل]او در عرض نیم ساعت چندین کاغذ را پرت کرد
[ترجمه ترگمان]او تا نیم ساعت دیگر کاغذها را از روی میز پرت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She tossed about in her bed.
[ترجمه گوگل]در تختش پرت شد
[ترجمه ترگمان]در رختخواب خود را به گردش درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A storm - tossed ship was painted on the backdrop for the first act of the modern drama named Pirate.
[ترجمه گوگل]یک کشتی طوفان زده در پس زمینه اولین اقدام درام مدرن به نام دزد دریایی نقاشی شد
[ترجمه ترگمان]یک کشتی طوفانی بر روی پس زمینه برای اولین پرده نمایش مدرن به نام دزدان دریایی نقاشی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You should toss out all those old magazines.
[ترجمه گوگل]شما باید همه آن مجلات قدیمی را دور بریزید
[ترجمه ترگمان]باید اون مجله های قدیمی رو بندازی بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He tossed the textbook to me.
[ترجمه گوگل]کتاب درسی را به طرف من پرت کرد
[ترجمه ترگمان] اون کتاب درسی رو به من داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I tossed the book aside and got up.
[ترجمه گوگل]کتاب را کناری انداختم و بلند شدم
[ترجمه ترگمان]کتاب را کنار زدم و بلند شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He tossed the ball to Anna.
[ترجمه گوگل]او توپ را به طرف آنا پرت کرد
[ترجمه ترگمان]توپ را به سوی آنا پرت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. England won the toss and chose to kick off.
[ترجمه گوگل]انگلیس برنده بازی شد و شروع به بازی کرد
[ترجمه ترگمان]انگلستان در پرتاب سکه پیروز شد و تصمیم گرفت که لگد بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Let's toss up for the last ticket.
[ترجمه گوگل]بیایید برای آخرین بلیط پرتاب کنیم
[ترجمه ترگمان]بیا بریم برای آخرین بلیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He tossed back his head in a howl of berserk laughter.
[ترجمه گوگل]سرش را با زوزه ای از خنده های دیوانه به عقب انداخت
[ترجمه ترگمان]سرش را با صدای خنده ای دیوانه وار تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Let's toss a coin to see who goes first.
[ترجمه گوگل]بیایید یک سکه پرتاب کنیم تا ببینیم چه کسی اول می رود
[ترجمه ترگمان]بیایید یک سکه پرتاب کنیم تا ببینیم چه کسی اول می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She crumpled the letter and tossed it into the fire.
[ترجمه گوگل]نامه را مچاله کرد و در آتش انداخت
[ترجمه ترگمان]نامه را مچاله کرد و به درون بخاری انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Let's toss to see who pays it.
[ترجمه گوگل]بیایید پرتاب کنیم تا ببینیم چه کسی آن را پرداخت می کند
[ترجمه ترگمان]بریم ببینیم کی پول میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He tossed the book down on the table.
[ترجمه گوگل]کتاب را روی میز پرت کرد
[ترجمه ترگمان]کتاب را روی میز انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He screwed the paper into a ball and tossed it into the fire.
[ترجمه گوگل]کاغذ را به شکل توپ پیچ کرد و داخل آتش انداخت
[ترجمه ترگمان]کاغذ را در یک مجلس رقص گذاشت و آن را به درون آتش انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• person or thing that tosses, person or thing that throws

پیشنهاد کاربران

رایج ترین معنیش ( ( کسی ک فکر میکنید احمق یا نچسبه ) )
an offensive word for someone who you think is stupid or unpleasant

_ wanker
_ one who masturbate alot
_ jerking off

بپرس