tossed

پیشنهاد کاربران

به معنی سرهم کردن هم میشه
So i tossed off this drawing
بنابراین من این نقاشی و سر هم کردم.
Because she hadn't answered his question, he was angry and tossed
. the letter into the fire
پرتاب شده در هوا، پرت شده در فضا، انداخته شده به سمت بالا

بپرس