toss in

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
اضافه کردن / انداختن / پرت کردن داخل / قاطی کردن
در زبان محاوره ای:
یه چیزی هم انداخت وسط، یه چیزی هم چپوند، یهویی اضافه کرد، قاطی کرد توش
________________________________________
...
[مشاهده متن کامل]

🔸 تعریف ها:
1. ** ( فیزیکی – آشپزی/عملی ) :**
پرت کردن یا انداختن چیزی داخل ظرف، کیف، یا فضا
مثال: Toss in some garlic for extra flavor.
یه کم سیر بنداز توش که خوش طعم تر بشه.
2. ** ( گفتاری – خودمانی ) :**
اضافه کردن یه نظر، جمله یا شوخی وسط حرف یا بحث
مثال: He tossed in a joke during the meeting.
یه شوخی هم وسط جلسه انداخت.
3. ** ( نمادین – استعاری ) :**
اضافه کردن یه عنصر جدید به ترکیب، پروژه یا موقعیت، معمولاً به صورت غیررسمی یا ناگهانی
مثال: Let’s toss in a bonus feature before launch.
بیاین یه قابلیت اضافه هم قبل لانچ بذاریم.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
throw in – add – chuck in – drop in – mix in – insert casually

ریختن ( مواد رویه غذا ) ( مثل ریختن پودر پنیر روی سالاد سزار )
toss in some cheese on your salad.
پول گذاشتن
سرمایه گذاری
در واقع نوعی از سرمایه گذاری که پرداخت سود پول نداشته باشه و سود دریافتی فقط بابت فروش محصول یا درآمد کسب شده باشه.