torus

/tʊərz//tʊəz/

معنی: طبق، ماهیچه، گچ بری بزرگ هلالی ته ستون
معانی دیگر: (کالبد شناسی) قلمبه شدگی، برجستگی، برآمدگی، بیرون زدگی، (معماری - در پایه ی ستون) گچبری کاو، (گیاه شناسی) نهنج (receptacle هم می گویند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: tori
• : تعریف: a semicircular surface, or rounded ridge, or the solid it encloses, such as the convex molding surrounding the base of a column or the doughnut-shaped figure generated, in geometry, by a circle or an ellipse.

جمله های نمونه

1. Neutral atoms enter this cloud rather than Io's torus because they are not influenced by magnetic forces whereas charged particles are.
[ترجمه گوگل]اتم های خنثی به جای چنبره Io وارد این ابر می شوند زیرا آنها تحت تأثیر نیروهای مغناطیسی نیستند در حالی که ذرات باردار تحت تأثیر نیروهای مغناطیسی قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]اتم ها خنثی به جای تیوب آیو وارد این ابر می شوند، زیرا آن ها تحت تاثیر نیروهای مغناطیسی قرار نمی گیرند در حالی که ذرات باردار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The wall tore open, rips spreading around the torus as the air rushed outwards.
[ترجمه گوگل]دیوار باز شد و با هجوم هوا به بیرون، شکاف هایی در اطراف چنبره پخش شد
[ترجمه ترگمان]دیوار را باز می کند، و در حالی که هوا به بیرون فوران می کند، از زمین جدا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Thus for a torus many new circumstances arise.
[ترجمه گوگل]بنابراین برای یک چنبره بسیاری از شرایط جدید بوجود می آیند
[ترجمه ترگمان]بنابراین برای یک تیوب، بسیاری از شرایط جدید بوجود می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Topologically, then, a sphere and a torus are distinct entities.
[ترجمه گوگل]بنابراین، از نظر توپولوژیکی، یک کره و یک چنبره موجودیت های متمایزی هستند
[ترجمه ترگمان]سپس، یک کره و یک تیوب entities متمایز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Torus (pl. tori) A disk-shaped structure formed from lignified primary cell-wall material on the middle lamella of a bordered pit.
[ترجمه گوگل]Torus (pl tori) ساختاری دیسکی شکل که از مواد دیواره سلولی اولیه lignified در لایه میانی یک گودال حاشیه‌دار تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]تیوب (pl) tori)یک ساختار مبتنی بر دیسک از مواد دیوار سلول اولیه lignified در وسط یک گودال مجاور تشکیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A torus can be obtained from a rectangle by identifying opposite sides.
[ترجمه گوگل]یک چنبره را می توان از یک مستطیل با شناسایی اضلاع مخالف به دست آورد
[ترجمه ترگمان]یک تیوب را می توان از یک مستطیل با مشخص کردن دو طرف به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They are portions of a sphere, a torus or a cone.
[ترجمه گوگل]آنها بخش هایی از یک کره، یک چنبره یا یک مخروط هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها بخش هایی از یک کره، تیوب و یا مخروطی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Also known as the torus, this large doughnut-shaped structure sits in the centre of the reactor building at a lower level than the reactor.
[ترجمه گوگل]این سازه بزرگ به شکل دونات که به نام چنبر نیز شناخته می شود، در مرکز ساختمان راکتور در سطح پایین تری نسبت به راکتور قرار دارد
[ترجمه ترگمان]هم چنین به عنوان تیوب شناخته می شود، این ساختار دونات های بزرگ در مرکز ساختمان رآکتور در سطح پایین تر از رآکتور قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A piece of magnetic material, usually torus - shaped, used for storage.
[ترجمه گوگل]قطعه ای از مواد مغناطیسی، معمولاً به شکل چنبره، که برای ذخیره سازی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]یک قطعه از مواد مغناطیسی معمولا برای نگهداری به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Perl code for drawing torus using OpenGL binding.
[ترجمه گوگل]کد پرل برای رسم چنبره با استفاده از OpenGL binding
[ترجمه ترگمان]کد پرل برای torus با استفاده از پیوند opengl
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The ends of a helix can be joined to form a continuous ring or torus.
[ترجمه گوگل]انتهای یک مارپیچ را می توان به هم متصل کرد تا یک حلقه یا چنبره پیوسته تشکیل شود
[ترجمه ترگمان]انتهای یک مارپیچ می تواند به شکل یک حلقه یا تیوب پیوسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. New Object Tools, including Rounded Rectangle, Box, Ellipsoid, Cylinder, Cone, Torus, Truncated Cone, and Tube.
[ترجمه گوگل]ابزارهای شی جدید، از جمله مستطیل گرد، جعبه، بیضی، سیلندر، مخروط، توروس، مخروط بریده، و لوله
[ترجمه ترگمان]ابزارهای شی جدید، از جمله rounded مستطیل، جعبه، ellipsoid، سیلندر، Cone، تیوب، truncated Cone، و تیوب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Firstly, the important relation formula for the points of parabolic torus reflector and subreflector is obtained by using the equivalent ray path condition.
[ترجمه گوگل]ابتدا، فرمول رابطه مهم برای نقاط بازتابنده چنبره سهموی و بازتابنده فرعی با استفاده از شرایط مسیر پرتو معادل به دست می‌آید
[ترجمه ترگمان]ابتدا، فرمول رابطه مهم برای نقاط بازتابنده سهموی سهموی و subreflector با استفاده از شرایط مسیر اشعه معادل بدست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The periodicity in the distribution of quasar redshifts is interpreted assuming that the cosmological space is a topologically compactified manifold like three dimensional torus.
[ترجمه گوگل]تناوب در توزیع جابه‌جایی‌های سرخ کوازار با این فرض تفسیر می‌شود که فضای کیهانی یک منیفولد فشرده‌شده توپولوژیکی مانند چنبره سه‌بعدی است
[ترجمه ترگمان]تناوب در توزیع of redshifts فرض می شود که فضای کیهانی یک manifold topologically مانند یک torus سه بعدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طبق (اسم)
torus, tray

ماهیچه (اسم)
brawn, muscle, torus

گچبری بزرگ هلالی ته ستون (اسم)
torus

تخصصی

[مهندسی گاز] حلقه
[ریاضیات] چنبره، طاق، حلقه

انگلیسی به انگلیسی

• ring; rounded projection or swelling

پیشنهاد کاربران

معنی: چنبره
تعریف: نوعی رویه دورانی است که از طریق دوران یک دایره در فضای سه بعدی، حول یک محور که با دایره هم صفحه است، ایجاد می شود.
ولی تو بیان ساده شکلش رو مثل یه دونات تصور کنید یعنی یه حلقه گوشتی تو خالی ( البته این شکل رو چنبره حقیقی میگن و چنبره میتونه حتی وسطش سوراخ نباشه یا پیچیده تر حتی )
...
[مشاهده متن کامل]

torus ( ریاضی )
واژه مصوب: چنبره
تعریف: رویۀ حاصل از دَوران یک دایره در فضا حول محوری واقع در صفحۀ آن دایره که دایره را قطع نمی کند
چنبره

بپرس