torso

/ˈtɔːrˌsoʊ//ˈtɔːsəʊ/

معنی: تاب گشت
معانی دیگر: مجسمه ی نیم تنه (به ویژه اگر فاقد سرو دست باشد)، نیم تندیس، (بدن انسان) تنه (بدن بدون سر و دست و پا)، نیم تنه، پیچ یا تاب خوردن، خاصیت تاب گشت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: torsi, torsos
(1) تعریف: the human body from neck to hips; trunk.
مشابه: body, trunk

(2) تعریف: a representation of the torso in sculpture.

جمله های نمونه

1. The headless torso of a man was found in some bushes.
[ترجمه گوگل]تنه بی سر مردی در چند بوته پیدا شد
[ترجمه ترگمان]پیکر بی سر یک مرد در میان بوته ها پیدا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A glimpse of his bare torso set my pulse racing.
[ترجمه English] نگاهی اجمالی به نیم تنه برهنه او , ضربان ( قلب ) مرا تند کرد
|
[ترجمه گوگل]نگاهی اجمالی به نیم تنه برهنه او ضربان مرا تند کرد
[ترجمه ترگمان]یک نظر بدن لخت او ضربان قلبم را بالا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His torso jerked forward convulsively, and he vomited into the mud and the rain.
[ترجمه گوگل]بالاتنه اش به شکلی تشنجی به سمت جلو حرکت کرد و در گل و لای و باران استفراغ کرد
[ترجمه ترگمان]بدنش با تشنج به جلو حرکت کرد و او در گل و باران استفراغ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Wearily, she sponged her torso and stomach, cleaning her wounds.
[ترجمه گوگل]خسته، تنه و شکمش را اسفنج کرد و زخم هایش را تمیز کرد
[ترجمه ترگمان]با خستگی بدنش را با شست و شکم پاک کرد و زخم هایش را تمیز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As a sleeping princess, her blank face and torso exaggerate rather than diminish the beauty of her preternaturally leggy dancing.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک شاهزاده خانم خوابیده، صورت خالی و نیم تنه او به جای اینکه زیبایی رقص پاهای پاچه‌دار او را کم کند، اغراق‌آمیز است
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک شاهزاده خواب، چهره سفید و پیکر سفیدش بیش از آن بود که زیبایی of leggy را از خود کم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He suffered gaping wounds to his torso.
[ترجمه گوگل]او از زخم های شکافی در نیم تنه اش رنج می برد
[ترجمه ترگمان]او از زخم هایی که در بدنش ایجاد شده بود رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Kanishka's head and torso were lopped off long ago.
[ترجمه گوگل]سر و نیم تنه کانیشکا مدتها پیش کنده شده بود
[ترجمه ترگمان]سر و بدنش مدت ها پیش قطع شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Welcome to torso city: these lads don't wear shirts.
[ترجمه گوگل]به شهر تنه خوش آمدید: این پسرها پیراهن نمی پوشند
[ترجمه ترگمان]به شهر torso خوش آمدید، این پسرها لباس می پوشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The most important other piece is an upper torso of Athena, who occupied the centre of the gable.
[ترجمه گوگل]مهمترین قطعه دیگر بالاتنه آتنا است که مرکز شیروانی را اشغال می کرد
[ترجمه ترگمان]مهم ترین قطعه، نیم تنه بالایی از آتنا است که مرکز سقفش را اشغال کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To steady himself, he hugged a sculptured torso.
[ترجمه گوگل]برای اینکه خودش را ثابت کند، نیم تنه ای مجسمه سازی شده را در آغوش گرفت
[ترجمه ترگمان]برای ثابت نگه داشتن خودش، او یک مجسمه سنگی را بغل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Now his torso rested in a cup-shaped cart adorned with valour tassels and therapeutic seals.
[ترجمه گوگل]اکنون نیم تنه او در گاری فنجانی آراسته به منگوله های شجاعانه و مهرهای درمانی قرار داشت
[ترجمه ترگمان]حالا پیکر او در یک گاری به شکل یک فنجان قرار داشت که با tassels و بنده ای درمانی تزیین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. With his slitty eyes and buff torso, he plays Eddie as a guy who probably moves his lips when he reads.
[ترجمه گوگل]او با چشم‌های بریده‌شکل و نیم تنه‌اش، ادی را در نقش مردی بازی می‌کند که احتمالاً هنگام خواندن لب‌هایش را تکان می‌دهد
[ترجمه ترگمان]با چشمان slitty و هیکل نخودی، ادی را به عنوان کسی که احتمالا وقتی می خواند لب هایش را حرکت می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is in the treatment of the upper torso that the artist really shows his mettle.
[ترجمه گوگل]در درمان بالاتنه است که هنرمند واقعاً استعداد خود را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این در درمان نیم تنه بالایی است که هنرمند به راستی شهامت خود را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Slowly rotate your torso to the left, then hold the position a few seconds.
[ترجمه گوگل]به آرامی بالاتنه خود را به سمت چپ بچرخانید، سپس چند ثانیه در این حالت نگه دارید
[ترجمه ترگمان]به آرامی تنه خود را به سمت چپ بچرخانید، سپس موقعیت را چند ثانیه نگه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Then he kneels on his seat, leans his torso out the window and photographs the woman from above.
[ترجمه گوگل]سپس روی صندلی خود زانو می زند، تنه خود را از پنجره به بیرون تکیه می دهد و از بالا از زن عکس می گیرد
[ترجمه ترگمان]سپس روی صندلی اش زانو می زند و از پنجره به بیرون پنجره خم می شود و زن را از بالای سرش عکس می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تاب گشت (اسم)
torso

انگلیسی به انگلیسی

• body of a human being without the head or arms and legs; image or sculpture of a body lacking limbs or the head; something that is incomplete or mutilated
your torso is the main part of your body, excluding your head, arms, and legs; a formal word.

پیشنهاد کاربران

torso: پیکره، نیم تنه
در کالبدشناسی به بخشی از بدن جاندار که شامل دست ها، پاها، سر، گردن و آلت تناسلی نباشد تنه ( Torso or Trunk ) می گویند. تنه شامل سینه و شکم هم هست
Central part of the living body
The torso or trunk is an anatomical term for the central part, or the core, of the body of many animals ( including humans ) , from which the head, neck, limbs, tail and other appendages extend. The tetrapod torso — including that of a human — is usually divided into the thoracic segment ( also known as the upper torso, where the forelimbs extend ) , the abdominal segment ( also known as the "mid - section" or "midriff" ) , and the pelvic and perineal segments ( sometimes known together with the abdomen as the lower torso, where the hindlimbs extend )
...
[مشاهده متن کامل]

noun
[count] : the main part of the human body not including the head, arms, and legs : trunk
◀️exercises that strengthen the/your torso
◀️I just uploaded a photo with the naked torso as it is not bad apparently
به این ناحیه trunk هم میگن. یعنی تنه. قسمتهایی که زیر یک تیشرت سایز معمولی مخفی شده اند را torso میگن

The upper body except for the head and arms
Also called the trunk
نیم تنه ی بالایی بدن به جز دست ها و سر را می گویند
torso ( هنرهای تجسمی )
واژه مصوب: نیم‏تنه
تعریف: مجسمه‏ای که معمولاً تا کمر ساخته می‏شود و ممکن است سر یا دست یا پا نداشته باشد
کمر به بالا
بالاتنه
the upper part of your body, not including your head or arms

بپرس