1. پاره شده، از هم گسیخته ( در مورد اشیاء فیزیکی مثل لباس یا کاغذ )
مثال: His shirt was torn up in the fight.
یقه پیراهنش در نزاع پاره شده بود.
2. آشفته، پریشان، درهم و به هم ریختن ( در مورد احساسات )
... [مشاهده متن کامل]
مثال: She was torn up about losing her job.
او از دست دادن شغلش آشفته و پریشان بود.
3. کنده شدن، شخم زدن ( در مورد زمین یا خاک )
مثال: The road construction crew tore up the street.
گروه ساخت جاده، خیابان را کندند و شخم زدند.
خیلی ناراحت هستید.