مستی شدید یا از خود بیخود شدن، سیاه مست، پاتیل
... [مشاهده متن کامل]
این نشان می دهد که شخصی مقدار زیادی الکل مصرف کرده است و اکنون در وضعیت آشفتگی یا آشوب است ( بد مستی کردن ) .
مثال؛
- ناخوشایند، نامرتب، کثیف ( unsightly, unkempt, dirty )
- خیلی مست ( particularly drunk )
- آسیب زدن، صدمه زدن، شکستن ( Damaged, hurt or broken )
- خیلی مست ( particularly drunk )
- آسیب زدن، صدمه زدن، شکستن ( Damaged, hurt or broken )
پاره کردن ، پرپر کردن
I tore up her letter نامشو پاره کردم