🔸 معادل فارسی:
آتش زدن / شعله ور کردن / روشن کردن با مشعل
در زبان محاوره ای:
آتیشش بزن، بسوزونش، شعله ورش کن، روشنش کن با مشعل
________________________________________
🔸 تعریف ها:
... [مشاهده متن کامل]
1. ** ( فیزیکی – تصویری ) :**
روشن کردن چیزی با مشعل یا آتش؛ معمولاً در توصیف مراسم، اعتراضات یا نمادهای آتشین
مثال: They **torched up** the effigy during the protest.
در جریان اعتراض، آدمک رو آتش زدن.
2. ** ( استعاری – احساسی ) :**
برانگیختن احساسات شدید، شور، یا خشم؛ به ویژه در بافت های هنری یا سیاسی
مثال: Her speech **torched up** the crowd’s passion.
سخنرانی اش شور جمعیت رو شعله ور کرد.
3. ** ( منفی – خشونت بار ) :**
در بافت های جنایی یا تخریبی، برای اشاره به آتش زدن عمدی ساختمان، ماشین یا اموال
مثال: The gang **torched up** the rival’s car.
دار و دسته ماشین رقیب رو آتیش زدن.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
set on fire – ignite – burn down – inflame – light up
آتش زدن / شعله ور کردن / روشن کردن با مشعل
در زبان محاوره ای:
آتیشش بزن، بسوزونش، شعله ورش کن، روشنش کن با مشعل
________________________________________
🔸 تعریف ها:
... [مشاهده متن کامل]
1. ** ( فیزیکی – تصویری ) :**
روشن کردن چیزی با مشعل یا آتش؛ معمولاً در توصیف مراسم، اعتراضات یا نمادهای آتشین
مثال: They **torched up** the effigy during the protest.
در جریان اعتراض، آدمک رو آتش زدن.
2. ** ( استعاری – احساسی ) :**
برانگیختن احساسات شدید، شور، یا خشم؛ به ویژه در بافت های هنری یا سیاسی
مثال: Her speech **torched up** the crowd’s passion.
سخنرانی اش شور جمعیت رو شعله ور کرد.
3. ** ( منفی – خشونت بار ) :**
در بافت های جنایی یا تخریبی، برای اشاره به آتش زدن عمدی ساختمان، ماشین یا اموال
مثال: The gang **torched up** the rival’s car.
دار و دسته ماشین رقیب رو آتیش زدن.
________________________________________
🔸 مترادف ها: