toothpick

/ˈtuːθˌpɪk//ˈtuːθpɪk/

معنی: خلال دندان، دندان کاو
معانی دیگر: دندان فریش، دندان افریز، خلال دندان، دندان کاو

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a short, thin sliver of wood, plastic, or metal, pointed at one or both ends and used to dislodge food particles from between the teeth.

جمله های نمونه

1.
خلال دندان

2. He picked his teeth with a toothpick.
[ترجمه گوگل]دندان هایش را با خلال دندان چید
[ترجمه ترگمان]با خلال دندون، دندان هایش را از هم باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Quinn paid up his check, put a mentholated toothpick in his mouth, and began walking again.
[ترجمه گوگل]کوین چکش را پرداخت، یک خلال دندان منتول در دهانش گذاشت و دوباره شروع به راه رفتن کرد
[ترجمه ترگمان]کویین صورت حساب خود را پرداخت، خلال دندون را در دهانش گذاشت و دوباره شروع به قدم زدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Bake at 350 degrees until toothpick inserted in center comes out clean, about 1 hour.
[ترجمه گوگل]در دمای 350 درجه بپزید تا خلال دندانی که در مرکز فرو کرده اید، حدود 1 ساعت تمیز بیرون بیاید
[ترجمه ترگمان]تا ۳۵۰ درجه سانتیگراد را در فر قرار دهید تا این که یک دستگاه وارد شده در وسط به صورت تمیز و حدود ۱ ساعت تمیز شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Use a wooden toothpick to secure them together.
[ترجمه گوگل]از یک خلال دندان چوبی برای محکم کردن آنها استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از یه خلال دندون چوبی استفاده کن تا اونا رو جمع و جور کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The spinning wheel is a machine; a little toothpick is a machine.
[ترجمه گوگل]چرخ ریسندگی یک ماشین است یک خلال دندان کوچک یک دستگاه است
[ترجمه ترگمان]چرخش چرخ ماشین یک ماشین است، یک خلال دندون یک ماشین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The trunks made me look like a toothpick inside a tutu.
[ترجمه گوگل]تنه ها مرا شبیه خلال دندان داخل توتو می کردند
[ترجمه ترگمان]چمدان ها مجبورم کردن که شبیه یه خلال دندون تو یه شورت به نظر بیام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Stick a toothpick or skewer in the center.
[ترجمه گوگل]یک خلال دندان یا سیخ را در مرکز بچسبانید
[ترجمه ترگمان]در وسط به سیخ زدن و یا سیخ زدن ادامه دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He began to pick his teeth with a toothpick.
[ترجمه گوگل]با خلال دندان شروع به چیدن دندان هایش کرد
[ترجمه ترگمان]شروع به خواندن دندانه ای خود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Bake for two hours and check with a toothpick in the center.
[ترجمه گوگل]دو ساعت بپزید و با خلال دندان در مرکز آن را چک کنید
[ترجمه ترگمان]یک اجاق برای دو ساعت و چک کردن با خلال دندون در مرکز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Here are some napkins and toothpick . They may be of some help.
[ترجمه گوگل]در اینجا چند دستمال و خلال دندان وجود دارد آنها ممکن است کمک کننده باشند
[ترجمه ترگمان] اینجا چند تا دستمال و \"خلال دندون\" هست شاید به کمک احتیاج داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Toothpick, Rubber Band, Band Aid, Pencil, Eraser, Chewing Gum, Mint.
[ترجمه گوگل]خلال دندان، بند لاستیکی، کمک باند، مداد، پاک کن، آدامس، نعناع
[ترجمه ترگمان]toothpick، Band لاستیکی، Band، Pencil، آدامس، آدامس نعناع، نعناع
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Don't blow your nose or use the toothpick table.
[ترجمه گوگل]بینی خود را باد نکنید و از میز خلال دندان استفاده نکنید
[ترجمه ترگمان]بینی خود را به هم نزن و از روی میز خلال دندون استفاده نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I've also settled on this table napkin box, toothpick bottle and this set of tableware.
[ترجمه گوگل]من همچنین روی این جعبه دستمال سفره، بطری خلال دندان و این مجموعه ظروف غذاخوری نشسته ام
[ترجمه ترگمان]همین طور روی این میز دستمال سفره، بطری toothpick و این مجموعه از tableware قرار گرفته ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خلال دندان (اسم)
toothpick

دندان کاو (اسم)
toothpick

انگلیسی به انگلیسی

• small pointed piece of wood for cleaning between the teeth
a toothpick is a small stick which you use to remove food from between your teeth.

پیشنهاد کاربران

خلال دندان
مثال:
My mother used to say that I was as slender as a toothpick.
مادرم عادت داشت که بگوید من به لاغری و باریکی خلال دندان هستم.
1. * ( عامیانه ) سیگار باریک و بلند ماری جوانا.
2. ( عامیانه ) مستعار چاقوی جنگی Bowie knife.
3. خلال دندان.
4. یک فرد لاغر.
مثال:
Uncle Sam was at the doctor's last week. He is a toothpick now
Walter specializes in making toothpicks
مسواک چوبی
خلال دندون

بپرس