too many chiefs and not enough indians


(عامیانه) وضعی که طی آن همه می خواهند دستور بدهند و ریاست کنند و کسی نیست که کارها را انجام دهد

پیشنهاد کاربران

Everyone wants to be a leader, and no one wants to do the actual work
گفت میری دوست می دارم بسی
تا همه من میر باشم نه کسی.
عطار.
من میر و تو میر کی بسازد خمیر
آفتابه و لگن هفت دست، شام و نهار هیچی
Phrase - informal :
دو صد گفته چو، نیم کردار نیست
( موقعیتی است که در آن، تعداد افرادی که ادعا می کنند می دانند که روش درست انجام کاری چگونه است، بسیار زیاد است، اما هیچ کس حاضر به انجام آن کار نیست. )
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/too-many-chiefs-and-not-enough-indians• https://www.ldoceonline.com/dictionary/too-many-chiefs-and-not-enough-indians

بپرس