rather/ too close for comfort یک idiom هست
به معنای :
📚 1. " خیلی اختلاف مویی داشتن و نزدیک بودن به اینکه اتفاق ناخوشایندی میفتاد . " ( که آرامشو از آدم سلب کرد )
📚 2 . " خیلی مویی و بیخ گوشی یک اتفاق خوشایند بیفته طوری که قبلش یکم استرس گرفتیم و نگران بودیم . "
... [مشاهده متن کامل]
( امیدوارم دقیقا متوجه تفاوتِ دو معنی که نوشتم بشین ! مشابه هستن ولی یکم متفاوتن . )
به معنای :
📚 1. " خیلی اختلاف مویی داشتن و نزدیک بودن به اینکه اتفاق ناخوشایندی میفتاد . " ( که آرامشو از آدم سلب کرد )
📚 2 . " خیلی مویی و بیخ گوشی یک اتفاق خوشایند بیفته طوری که قبلش یکم استرس گرفتیم و نگران بودیم . "
... [مشاهده متن کامل]
( امیدوارم دقیقا متوجه تفاوتِ دو معنی که نوشتم بشین ! مشابه هستن ولی یکم متفاوتن . )
دوتا معنی داره
⭐خیلی نزدیک ، نزدیک تر از چیزی که تصور میکنی
⭐ خیلی شبیه در مقدار و اختلاف مویی داشتن
1. the bus came too close for comfort
اتوبوس خیلی خیلی نزدیک امد ( در فاصله خیلی کمی ایستاد )
... [مشاهده متن کامل]
2. my mark was too close for comfort. i'm so happy i've passed.
نمره من خیلی مویی بود ( که امتحان رو بیفتم ) و الان خیلی خوشحالم که قبول شدم
3. the time was too close to comfort , but i managed to hand in my paper at the last seconds
زمان خیلی نزدیک بود ( که به پایان برسه ) ولی موفق شدم که برگه م رو توی اخرین ثانیه ها تحویل بدم
⭐خیلی نزدیک ، نزدیک تر از چیزی که تصور میکنی
⭐ خیلی شبیه در مقدار و اختلاف مویی داشتن
اتوبوس خیلی خیلی نزدیک امد ( در فاصله خیلی کمی ایستاد )
... [مشاهده متن کامل]
نمره من خیلی مویی بود ( که امتحان رو بیفتم ) و الان خیلی خوشحالم که قبول شدم
زمان خیلی نزدیک بود ( که به پایان برسه ) ولی موفق شدم که برگه م رو توی اخرین ثانیه ها تحویل بدم
خطری بیخ گوش بودن
به یک تار مو بند بودن
Our success was too / rather close for comfort
موفقیت ما به یک تار مو بند بود
یا اینکه ( موفق نشدن از بیخ گوشمان رد شد )
به یک تار مو بند بودن
موفقیت ما به یک تار مو بند بود
یا اینکه ( موفق نشدن از بیخ گوشمان رد شد )
آنقدر نزدیک که می ترسی یا مضطرب می شوی
به طور خطرناک یا ناراحت کننده نزدیک است
آنقدر نزدیک که به دلیل خطرناک بودن یا ناخواسته بودن به نوعی باعث نگرانی شود
حاشیه بسیار باریک برای خطا یا انحراف
برای یک بدبختی یا تهدید به طور خطرناکی نزدیک بودن
به طور خطرناک یا ناراحت کننده نزدیک است
آنقدر نزدیک که به دلیل خطرناک بودن یا ناخواسته بودن به نوعی باعث نگرانی شود
حاشیه بسیار باریک برای خطا یا انحراف
برای یک بدبختی یا تهدید به طور خطرناکی نزدیک بودن
نگران از وابستگی و دلبستگی و راحتی و دوست داشتن زیاد با چیزی یا با کسی.
مثلا من انقد به طرف دلبستم که میترسم یه روزی بره و منو داغون کنه. در واقع نگرانی از اون وابستگی زیاد دارم.
مثلا من انقد به طرف دلبستم که میترسم یه روزی بره و منو داغون کنه. در واقع نگرانی از اون وابستگی زیاد دارم.