1. too highly priced
دارای قیمت گزاف
2. too many deletions have made the text vague
حذفیات زیاد متن را مبهم کرده است.
3. too many government regulations tended to hamstring business activity
مقررات زیاد دولت جلو فعالیت بازرگانی را می گرفت.
4. too many regulations have fettered traders
مقررات بیش از حد دست و پای تجار را بسته است.
5. too many strikes have arrested their economic development
اعتصابات زیاد پیشرفت اقتصادی آنان را متوقف کرده است.
6. too much bureaucracy breeds bribery and corruption
تشریفات اداری زیاد موجب رشوه خواری و فساد می گردد.
7. too much candy and sweets will ruin your teeth
آبنبات و شیرینی زیاد دندانت را خراب می کند.
8. too much coffee makes him jittery
(نوشیدن) قهوه ی زیاد او را عصبی می کند.
9. too much detail may becloud the children's minds
جزئیات زیاد ممکن است فکر کودکان را مغشوش کند.
10. too much drinking lost him his job
میگساری زیاد موجب از دست رفتن کارش شد.
11. too much fat is not good for you
چربی زیاد برای شما خوب نیست.
12. too much hunting resulted in the extermination of the iranian lion and zebra
شکار بی رویه موجب نابودی شیر و گورخر ایرانی شد.
13. too much pleasure had weakened and jaded him
لذت زیاد او را ضعیف و دلزده کرده بود.
14. too much praise has made him cocky
تعریف زیاد او را غره کرده است.
15. too much speed causes accidents
سرعت بیش از حد موجب تصادف می شود.
16. too much success has made him vain
موفقیت زیاد او را غره کرده است.
17. too much success has turned his head
موفقیت زیاد به سرش زده است.
18. too much traffic has poached the grass
رفت و آمد زیاد چمن را گل آلود و فرسوده کرده است.
19. too much traffic wore a hole in the rug
رفت و آمد زیاد فرش را سوراخ کرد.
20. too much violence in the movies animalizes the young
خشونت زیاد در فیلم ها جوانان را ددمنش می کند.
21. too much walking depleted our energy
پیاده روی زیاد نیروی ما را تحلیل برد.
22. too much washing has felted up this sweater
شستشوی زیاد این ژاکت پشمی را نمدمانند کرده است.
23. too much whaling can make whales extinct
شکار بی رویه نهنگ می تواند نژاد آن را منقرض کند.
24. too much work and lack of sleep had completely disoriented her
کار زیاد و بی خوابی او را کاملا گیج کرده بود.
25. too much work made her sick
کار زیاد او را بیمار کرد.
26. too bad
(عامیانه) متاسفم،بد شد که
27. too big for one's breeches
(عامیانه) پر رو،پر تمنا،پر توقع،کسی که پا را از گلیم خود درازتر کند،پر مدعا
28. too clever by half
(انگلیس - عامیانه - با تداعی منفی) خیلی زرنگ،مرد رند،نیرنگ باز،اهل شیله پیله
29. too good to be true
آنقدر خوب است که باور کردنی نیست
30. too little
(مقدار) بسیار کم،خیلی کم
31. too many chiefs and not enough indians (or all chiefs and no indians)
(عامیانه) وضعی که طی آن همه می خواهند دستور بدهند و ریاست کنند و کسی نیست که کارها را انجام دهد
32. too many cooks spoil the broth
ماما که دو تا شد سر بچه کج درمی آید،آشپز که دو تا شد آش یا شور می شود یا بی نمک
33. too many cooks spoil the broth
آشپز که دو تا شد آش شور می شود
34. too much
(مقدار) بسیار زیاد،خیلی زیاد،زیادی
35. ali too is a candidate, but he does not stand a chance
علی هم نامزد (انتخابات) شده است ولی شانسی ندارد.
36. britain too has decimalized her money
انگلیس نیز پول خود را دهدهی کرده است.
37. digging too many wells dries an aquifer
کندن چاه های زیاد لایه ی آب دار را خشک می کند.
38. fishes too shed their eggs
ماهی ها هم تخم می ریزند.
39. he too is not blameless
او هم بی تقصیر نیست.
40. he too joined a band of homeless derelicts
او نیز به دسته ای از ولگردان بی خانمان ملحق شد.
41. he too legged after the thief
او هم به دنبال دزد دوید.
42. he too participated in our discussions
او هم در گفتگوهای ما شرکت کرد.
43. he too participated in the festivities
او هم در مراسم جشن شرکت کرد.
44. he too ranged himself with the rebels
او نیز به شورشیان پیوست.
45. he too used the classical vocabulary of columns and porticos
او سبک معماری کلاسیک یعنی ستون و رواق را به کار گرفت.
46. he too was a party to the conspiracy
او هم در توطئه شرکت داشت.
47. he too was drawn into the vortex of the political struggle
او نیز به کانون آن کشمکش سیاسی کشانده شد.
48. he too was given recognition for his devotion
از او هم به خاطر فداکاریش قدردانی شد.
49. he too was heavily implicated in the plan for a coup d'etat
او هم عمیقا در نقشه ی کودتا دست داشت.
50. he too was one of the competitors in the race
او نیز یکی از حریفان مسابقه بود.
51. he too was one of those unfortunates who had lost everything
او نیز یکی از آن تیره بختانی بود که همه چیز خود را از دست داده بودند.
52. he too wrote in the same romantic vein characteristic of his generation
او هم به همان سبک رومانتیک که ویژه ی معاصران او بود نگارش می کرد.
53. i too will go with you
من هم با شما می آیم.
54. i too would pattered away in church like all the rest
مانند دیگران من هم در کلیسا با بی توجهی پچ پچ می کردم.
55. it's too bad she didn't come
بد شد که او نیامد.
56. luck too has a role in the history of nations
بخت هم در تاریخ ملت ها نقش دارد.
57. me too
من هم همین طور
58. neither too short nor too long
نه خیلی کوتاه و نه خیلی بلند
59. they too are going to take part in the conference
آنها هم در همایش شرکت خواهند کرد.
60. they too followed the herd and bought slaves
آنان نیز از عامه پیروی کردند و برده خریدند.
61. this too shall pass
این نیز بگذرد.
62. this too will pass
این نیز بگذرد.
63. all too
بسیار،خیلی
64. get too big for one's boots
(عامیانه) پر افاده شدن،از خود راضی شدن
65. never too late to mend
برای اصلاح هیچ وقت دیر نیست
66. none too
نه خیلی،نه زیاد
67. only too
بسیار،کاملا
68. protest too much
غلو کردن،زیاده دم از چیزی (مثلا دوستی) زدن
69. this too shall pass
این نیز بگذرد
70. a world too wide
خیلی خیلی پهن