tonsure

/ˈtɒnʃər//ˈtɒnʃə/

معنی: سر تراشیده، قسمت تراشیده سر کشیش، فرق سر را تراشیدن
معانی دیگر: تارک تراشی کردن، (در میان برخی راهبان مسیحی) تراشیدن فرق سر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of cutting the hair or shaving the head, esp. the crown, or the state resulting therefrom.

(2) تعریف: the shaved or bare crown, esp. a bald spot on the head of a monk, shaved as a religious rite.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: tonsures, tonsuring, tonsured
• : تعریف: to shave the head or crown of.

جمله های نمونه

1. He was balding fast, with a monk's tonsure.
[ترجمه گوگل]او به سرعت کچل می شد، با تنور راهب
[ترجمه ترگمان]او با سر تراشیده یک راهب سر طاس داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Tuda wore a Petrine tonsure and observed the Roman Easter.
[ترجمه گوگل]تودا تونسور پترینی می پوشید و عید پاک رومی را برگزار می کرد
[ترجمه ترگمان]Tuda موی سر خود را تراشید و the را به سر کشید و عید پاک را مشاهده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He had others in his grizzled russet tonsure, dropped from the higher branches as the wind stirred them.
[ترجمه گوگل]او افراد دیگری را در شن و ماسه سرخ‌شده‌اش داشت که با تکان دادن باد از شاخه‌های بالاتر پایین می‌آمدند
[ترجمه ترگمان]او بقیه را در سر تراشیده خود داشت و از شاخه های بلندتر که باد آن ها را تکان می داد پایین انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Before the tonsure, you to wash send?
[ترجمه گوگل]قبل از تنسور، شما برای شستشو ارسال؟
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه سر تراشیده شدن رو ببینی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They should have a suitable crown and tonsure, and let them diligently apply themselves to the divine services and other good pursuits.
[ترجمه گوگل]تاج و سربلندی مناسب داشته باشند و مجدانه خود را به خدمات الهی و سایر امور خیر بکار گیرند
[ترجمه ترگمان]آن ها باید تاج و موی مناسبی برای خود داشته باشند، و به آن ها اجازه دهند تا با پشت کار خود را به خدمات الهی و کاره ای خوب دیگر تقسیم کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The ferule is used for conversion, tonsure, ordination and parlance.
[ترجمه گوگل]فرول برای تبدیل، تناسب، انتصاب و اصطلاح استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]خط کش برای تبدیل، سر زدن، هماهنگی و حرف زدن به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. All undergo the same tonsure, wear the same frock, eat the same black bread, sleep on the same straw, die on the same ashes.
[ترجمه گوگل]همه یک تنش را تحمل می کنند، یک لباس می پوشند، همان نان سیاه می خورند، روی یک نی می خوابند، روی همان خاکستر می میرند
[ترجمه ترگمان]همه سر خود را به سر تراشیده و همان لباس را بپوشند، همان لباس سیاه را بپوشند، همان نان سیاه را بخورند، روی همان کاه می خوابند و در همان خاکستر می میرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Both had taken the tonsure and risen to high rank in their respective Buddhist sects.
[ترجمه گوگل]هر دو در فرقه های بودایی مربوطه خود به مقام عالی رسیده بودند
[ترجمه ترگمان]هر دو سرشان را tonsure، و در فرقه های Buddhist به مقام بالایی رسیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Before the tonsure, you need to wash send?
[ترجمه گوگل]قبل از تونسور، شما نیاز به شستشو ارسال؟
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه سر تراشیده شدن، باید send؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Perhaps the guy has a heat sensor where his tonsure should be.
[ترجمه گوگل]شاید آن مرد یک سنسور گرما در جایی که تنورش باید باشد داشته باشد
[ترجمه ترگمان]شاید این فرد یک حسگر گرمایی داشته باشد که قسمت بالای سرش باید باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And if you want funny peculiar, simply gaze upon Thierry Boutsen's reverse-flip bird's-nest tonsure.
[ترجمه گوگل]و اگر چیزهای عجیب و غریب خنده‌داری می‌خواهید، به سادگی به لانه پرنده با چرخش معکوس تیری بوتسن نگاه کنید
[ترجمه ترگمان]و اگه یه چیز عجیب و غریب می خوای، فقط زل زدن به سر سر و کله زدن به سر تراشیده شدن سر tonsure
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Former Chinese actress and business celebrity Chen Xiaoxu has taken the tonsure at a Buddhist temple in Changchun, capital of Jilin province in northeast China, her husband told a newspaper Sunday.
[ترجمه گوگل]همسرش به یک روزنامه روز یکشنبه گفت: چن شیائوسو، هنرپیشه و مشهور تجاری چینی، در یک معبد بودایی در چانگچون، مرکز استان جیلین در شمال شرقی چین، جسارت کرده است
[ترجمه ترگمان]شوهر وی روز یک شنبه به روزنامه گفت که چن Xiaoxu، بازیگر سابق چینی و بازیگر معروف تجاری چین، در یک معبد بودایی در Changchun، مرکز استان Jilin در شمال شرقی چین، سر خود را به سر می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Chen Xiaoxu was reported to still be at Baiguoxinglong Temple, the Buddhist monastery where she received the tonsure ceremony.
[ترجمه گوگل]گزارش شده است که چن شیائوزو هنوز در معبد بایگوکسینگ لانگ، صومعه بودایی است که در آن مراسم تنفر را دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]گزارش شد که چن Xiaoxu هنوز در معبد Baiguoxinglong، صومعه بودایی، که در آن مراسم tonsure را به سر برده است، حضور داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It restored the night silence, poverty in apparel, and monastic tonsure .
[ترجمه گوگل]سکوت شبانه، فقر در پوشاک و خانه رهبانی را احیا کرد
[ترجمه ترگمان]این سبک سکوت شب، فقر را در پوشاک، و tonsure درهم برهم برقرار ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سر تراشیده (اسم)
shaveling, tonsure

قسمت تراشیده سر کشیش (اسم)
tonsure

فرق سر را تراشیدن (فعل)
tonsure

انگلیسی به انگلیسی

• act of cutting one's hair, act of shaving one's head; ritual shaving of the head in preparation for entry into the priesthood; shaved patch of the head (of candidates for priesthood); state of being shaven
if a man has a tonsure, he has shaved the top, but not the sides, of his head. some monks have their heads shaved like this.

پیشنهاد کاربران

بپرس