tongue tied


زبان بند آمده، زبان گرفته، خموش، ساکت، الکن، زبان بسته، گنگ

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: unable to speak, as from embarrassment, bewilderment, or the like.
مشابه: dumb

(2) تعریف: afflicted with a speech impediment caused by abnormal shortness of the membrane that connects the tongue to the floor of the mouth.

انگلیسی به انگلیسی

• if you are tongue-tied, you are unable to say anything because you feel shy or nervous.

پیشنهاد کاربران

هول شدن
زبان بند آمده، زبان بسته
قاصر
زبان قاصر
به تته پته افتادن
لکنت زبان

بپرس