tongue tie

/ˈtəŋˈtaɪ//tʌŋtaɪ/

معنی: گیر کردن زبان، لکنت زبان
معانی دیگر: بند آمدگی زبان، سکوت، خموشی، بی حرفی، لکنت زبان داشتن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a speech impediment caused by restriction of tongue movement by an abnormally short frenum.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: tongue-ties, tongue-tying, tongue-tied
• : تعریف: to impede the speech of by, or as by, a tongue-tie.

مترادف ها

گیر کردن زبان (اسم)
tongue tie

لکنت زبان (اسم)
tongue tie

پیشنهاد کاربران

بند زبان ( اسم ) : حالتی که نمی توان زبان خود را به مقدار معمول، آزادانه حرکت داد زیرا غشای کوچکی که زبان را به کف دهان متصل می کند به طور غیرعادی کوتاه است.
If you get tongue - tied you find it difficult to express yourself , usually . because you are nervous
She get tongue tie
زبونش بند اومد.
She is suffering from the tongue tie

بپرس