tomboy

/ˈtɑːmˈbɔɪ//ˈtɒmboɪ/

معنی: بچه شیطان، دختر پسروار
معانی دیگر: (دختربچه ای که رفتارش مثل پسرها است) نروک، پسر مانند، (دختر) زبر و زرنگ، چابک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: tomboyish (adj.), tomboyishly (adv.), tomboyishness (n.)
• : تعریف: a young girl who prefers to dress and act in ways considered to be more appropriate for a boy.

- She was considered quite a tomboy, as she loved to climb trees and ride go-carts.
[ترجمه گوگل] او کاملاً یک پسر بچه در نظر گرفته می‌شد، زیرا او عاشق بالا رفتن از درختان و سوار شدن بر گاری‌ها بود
[ترجمه ترگمان] همان طور که دوست داشت از درخت ها بالا برود و با گاری سواری کند، او را یک دختر tomboy تلقی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. His daughter is a saucy tomboy.
[ترجمه Aubery] دخترش ماندد یک پسر است
|
[ترجمه گوگل]دخترش یک پسر بچه هوس باز است
[ترجمه ترگمان]دختر او یک دختر saucy است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Mary has always been a tomboy. She likes hiking and horseback riding.
[ترجمه گوگل]مریم همیشه پسر بچه بوده است پیاده روی و اسب سواری را دوست دارد
[ترجمه ترگمان]مری همیشه یک دختر tomboy بود پیاده روی سواری و اسب سواری را دوست دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I remembered a cheeky but affectionate tomboy child, dressed mostly in dungarees.
[ترجمه گوگل]من به یاد یک بچه پسر بچه گستاخ اما مهربون افتادم که بیشتر لباس های شنل پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]من یک بچه گستاخ ولی مهربان را به یاد آوردم که در آن لباس های گران قیمت پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This week's-tiresomely entitled Tomboy Or Sissy?-was about gender and the toddler.
[ترجمه گوگل]این هفته - با عنوان خسته کننده Tomboy or Sissy؟ - درباره جنسیت و کودک نوپا بود
[ترجمه ترگمان]این هفته با خسته کننده ای به نام tomboy یا سیسی؟ در مورد جنسیت و کودک نوپا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Anton remembered a girl, a terrible tomboy.
[ترجمه گوگل]آنتون دختری را به یاد آورد، پسر بچه وحشتناکی
[ترجمه ترگمان]آنتون، یک دختر را به یاد می آورد، یک دختر tomboy بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. How can I persuade my tomboy daughter to wear feminine clothes?
[ترجمه گوگل]چگونه می توانم دختر پسر بچه ام را متقاعد کنم که لباس زنانه بپوشد؟
[ترجمه ترگمان]چطور میتونم دخترم رو قانع کنم که لباس زنونه بپوشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I was just coming out of my tomboy stage.
[ترجمه گوگل]تازه داشتم از استیج پسر بچه ام بیرون می آمدم
[ترجمه ترگمان]من فقط داشتم از صحنه tomboy خارج می شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was a joking, teasing tomboy.
[ترجمه گوگل]او یک پسر بچه شوخی و مسخره بود
[ترجمه ترگمان]او شوخی می کرد، رفتار tomboy داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Jenny, the tomboy, still felt awkward wearing a dress, and so she wore jodhpurs most of the time.
[ترجمه گوگل]جنی، پسر بچه، هنوز از پوشیدن لباس احساس ناخوشایندی می کرد و بنابراین بیشتر اوقات جودوپور می پوشید
[ترجمه ترگمان]جنی که هنوز احساس ناراحتی می کرد لباسی به تن داشت که بیشتر وقتش را می پوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Their second daughter is a dreamer and a tomboy.
[ترجمه گوگل]دختر دوم آنها رویاپرداز و پسر بچه است
[ترجمه ترگمان]دختر دومش یک دختر خیالاتی و یک دختر tomboy است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In fact, as a tomboy, I had every intention of following in her footsteps.
[ترجمه گوگل]در واقع، به عنوان یک پسر بچه، تمام قصدم این بود که راه او را دنبال کنم
[ترجمه ترگمان]در واقع، به عنوان یک دختر tomboy، من قصد داشتم که پا به پای او بگذارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Thus began my transformation from tomboy to stereotypically feminine woman.
[ترجمه گوگل]بدین ترتیب تبدیل من از پسر بچه پسر به یک زن کلیشه ای زنانه آغاز شد
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب تبدیل من از tomboy به یک زن زنانه تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She's a real tomboy!
[ترجمه گوگل]او یک پسر بچه واقعی است!
[ترجمه ترگمان]او یک tomboy واقعی است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was not exactly a tomboy.
[ترجمه گوگل]او دقیقا یک پسر بچه نبود
[ترجمه ترگمان]او فقط یک دختر tomboy نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I was a tomboy the majority of my life back in Barbados . I'm still a little tomboyish.
[ترجمه گوگل]من در باربادوس بیشتر عمرم پسر بچه بودم من هنوز کمی بچه پسند هستم
[ترجمه ترگمان]من بیشتر عمرم در \"باربادوس\" بودم من هنوز یه کم tomboyish
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بچه شیطان (اسم)
terror, madcap, urchin, hoyden, tomboy

دختر پسروار (اسم)
tomboy

انگلیسی به انگلیسی

• girl with boyish behavior, hoyden
a tomboy is a girl who likes playing rough or noisy games.

پیشنهاد کاربران

ذکره. [ ذَ ک ِ رَ ] ( ع ص ، اِ ) زن به مرد مانا. مُذکّرَة. مُتَذِکّرة. هرکولة. || زنی که خود را به مردان مانند کند.
رجلة. [ رَج ُ ل َ ] ( ع اِ ) مؤنث رَجُل. ( ناظم الاطباء ) . زن ، خلاف مرد، یقال : کانت عایشة رضی اﷲعنها رجلةالراء. ( منتهی الارب ) . مؤنث رجل ، مانند مرء و مرءة. ( از اقرب الموارد ) . || زن مردمانند که کارهای مردانه کند. ( ناظم الاطباء ) . زن. ج ، رَجُلات. ( مهذب الاسماء ) .
...
[مشاهده متن کامل]

a girl who acts and dresses like a boy, liking noisy, physical activities
دختری که مانند پسرها رفتار می کند و لباس می پوشد و فعالیت های بدنی پر سر و صدا را دوست دارد
tomboy
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/tomboy
دختری که خصوصیات و رفتارهای پسرونه به نمایش میزاره.
اسم یکی از آهنگ
های گروه کره ای ( G ) _idol
به دخترایی که استایل پسرونه میزنن میگن تامبوی
به خوده اون استایل هم میگن تامبوی
و اسم یکی از اهنگ های گرل گروپ کیپاپ جی ایدل
تامبوی ( دختر پسروار ) به دختری میگن که اخلاق ، رفتار و شخصیت پسرونه داره ولی دوجنسه یا ترنس نیست
البته تانبوی معنی بچه شیطان هم میده
منم تامبوی عم
Tomboy:A girl who her behaviour or clothes like boys
دختری که رفتار یا لباس های مثل پسر هاست
دختری که رفتار و لباس هایش مثل پسر هاست.
. A girl who her behaviour or clothes like boys
tomboy ( روان نشناسی )
واژه مصوب: دختر پسروار
تعریف: دختری که رفتار پسرانه دارد
دختری ک از نظر ظاهر و رفتار شبیه پسراست بعلاوه
نباید لاک بزنه یا آرایش کنه و موهاش پسرونه باشه
ی استایلم هست چون کسایی ک تامبوی نیستن و میخوان ی استایل جدیدو امتحان کنن میتونن مث تامبویا لباس بپوشن . از نظر رفتار هم معمولا لوس نیستن و کلا شبیه پسرا رفتار میکنن ولی از نظر جسمی کاملا دخترن. ربطی به گرایش جنسیشون هم نداره.
...
[مشاهده متن کامل]

دختر با رفتار پسرانه
دختری با علایق و پوشش پسرونه
تامبوی یه استایله و ربطی ب ترنس بودن یا غیره. . . نداره.
دختر با رفتارهای پسرانه
A girl that boys style
( Tomboys don't like make up or dresses. they like to be more with boys )

خو تامبوی کسی هست که مدل موی پسرانه و استایلش پسرونه هست و رفتار هایی پسرونه داره به اون میگن تابوی
یا در اصل من خودم هم تامبوی هستم اسمم هست تارا کردم طاها و. . . . . . . . . . 🤤💕
دختری که مثل پسر ها رفتار میکنه لباس میپوشه و حتی حرف میزنه. ( آرایش کردن رو دوست نداره؛با پسر جماعت بیشتر دوسته، مدل مو پسرونه دوس داره و. . . )
اما این به این معنی نیست که طرف ترنسه و یا غیره.
تام بوی بودن گرایش جنسی فرد رو تعریف نمیکنه.

تامبوی یعنی دختری که شخصیت پسرونه داره و شبیه پسر ها لباس می پوشه
و معنی دیگر تامبوی میشه بچه شیطان
به دخترایی میگن که استایلشون پسرونست . در واقع یه نوع استایله .
دختر آتیش پاره
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس