toleration

/ˌtɑːləˈreɪʃn̩//ˌtɒləˈreɪʃn̩/

معنی: مدارا، بردباری، ازادمنشی، ازادی، تحمل، ازادگی
معانی دیگر: رواداری، شکیبایی، گذشت، لوطی گری، رجوع شود به: tolerance

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or an instance of accepting or allowing; tolerance.
مشابه: acceptance, tolerance

(2) تعریف: an official permission or allowance, as of a religion that is not a nation's established one.

جمله های نمونه

1. they affirmed a policy of religious toleration
آنها بر سیاست آزادی مذهبی تاکید می کردند.

2. Religious minorities were allowed a wide measure of toleration.
[ترجمه گوگل]اقلیت‌های مذهبی به میزان وسیعی از مدارا اجازه داشتند
[ترجمه ترگمان]به اقلیت های مذهبی اجازه آزادی وسیعی داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He preached toleration for all religions.
[ترجمه گوگل]او تساهل را برای همه ادیان تبلیغ می کرد
[ترجمه ترگمان]او رواداری مذهبی را برای همه مذاهب موعظه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He encouraged moderation and toleration on religious issues.
[ترجمه گوگل]او اعتدال و مدارا را در مسائل دینی تشویق می کرد
[ترجمه ترگمان]او میانه روی و رواداری مذهبی را به مسائل مذهبی تشویق می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Toleration, moreover, is something which is won, not granted.
[ترجمه گوگل]به علاوه، مدارا چیزی است که به دست می آید، نه اعطا می شود
[ترجمه ترگمان]به علاوه، رواداری مذهبی چیزی است که برنده نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Britain could carry the torch of freedom, truth, toleration and peace.
[ترجمه گوگل]بریتانیا می تواند مشعل آزادی، حقیقت، مدارا و صلح را حمل کند
[ترجمه ترگمان]بریتانیا می توانست مشعل آزادی، حقیقت، رواداری و صلح را حمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Toleration is the greatest gift of the mind; it requires the same effort of the brain that it takes to balance oneself on a bicycle. Helen Keller
[ترجمه گوگل]بردباری بزرگترین هدیه ذهن است این به همان تلاش مغزی نیاز دارد که برای حفظ تعادل خود روی دوچرخه لازم است هلن کلر
[ترجمه ترگمان]رواداری مذهبی بزرگ ترین موهبت ذهن است؛ به همان تلاش مغز نیاز دارد که بتواند خود را روی یک دوچرخه متعادل کند هلن کلر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And she added something po-faced about toleration and talent.
[ترجمه گوگل]و او چیز دیگری در مورد تحمل و استعداد اضافه کرد
[ترجمه ترگمان]و او چیزی را در مورد رواداری مذهبی و استعداد اضافه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Two working conclusions follow from this, namely, toleration and the qualification of majority rule.
[ترجمه گوگل]دو نتیجه کاری از این نتیجه حاصل می شود، یعنی تحمل و صلاحیت حکومت اکثریت
[ترجمه ترگمان]دو نتیجه کاری از این، یعنی، رواداری و صلاحیت قانون اکثریت پیروی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Toleration is not a virtue any more beyond a certain limitation.
[ترجمه گوگل]مدارا، دیگر فضیلتی فراتر از یک محدودیت خاص نیست
[ترجمه ترگمان]رواداری مذهبی بیش از حد معینی فضیلت نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Under girlfriend's toleration, Wang arrives at the Hangzhou critical junction station to report.
[ترجمه گوگل]تحت تحمل دوست دختر، وانگ برای گزارش به ایستگاه تقاطع حیاتی هانگژو می رسد
[ترجمه ترگمان]در مورد رواداری (دوست دختر)، وانگ به ایستگاه نقطه اتصال بحرانی Hangzhou وارد می شود تا گزارش را تهیه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It lacked that toleration and regard without which the home is nothing.
[ترجمه گوگل]فاقد آن مدارا و توجه بود که بدون آن خانه هیچ است
[ترجمه ترگمان]آن رواداری و توجه بدون آن که خانه چیزی نیست، فاقد آن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Third, Mr. ZHOU adhered to freedom and toleration firmly, for he was a liberalist, at the same time, sublating the theory of Nietzsche.
[ترجمه گوگل]ثالثاً، آقای ZHOU قاطعانه به آزادی و مدارا پایبند بود، زیرا او یک لیبرالیست بود و در عین حال تئوری نیچه را زیر سوال می برد
[ترجمه ترگمان]سوم، آقای ZHOU به آزادی و رواداری مذهبی پایبند بود، زیرا در عین حال، liberalist، نظریه نیچه را بیان می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Difference is the context condition of toleration, while negation, power and restraint are three conditions of the definition of toleration.
[ترجمه گوگل]تفاوت شرط زمینه مدارا است، در حالی که نفی، قدرت و مهار سه شرط تعریف تساهل است
[ترجمه ترگمان]تفاوت شرایط رواداری مذهبی است، در حالی که نفی، قدرت و خودداری، سه شرط از تعریف رواداری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Hard work keeps away poverty. Toleration keeps away violence.
[ترجمه گوگل]سخت کوشی فقر را از بین می برد تحمل خشونت را از خود دور می کند
[ترجمه ترگمان]کار سخت باعث دوری فقر می شود رواداری مذهبی باعث دوری از خشونت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مدارا (اسم)
forbearance, reserve, affability, toleration, condescension, moderateness, civility, lenity

بردباری (اسم)
philosophy, toleration, fortitude, bearing, tolerance, patience, longanimity

ازادمنشی (اسم)
bounty, toleration

ازادی (اسم)
release, emancipation, immunity, option, liberty, toleration, relief, freedom, independence, freeness, manumission

تحمل (اسم)
forbearance, toleration, tolerance, endurance, longanimity

ازادگی (اسم)
toleration, liberality, largess, liberalism

انگلیسی به انگلیسی

• tolerant behavior, allowance of difference in religion or political views

پیشنهاد کاربران

رواداری. مدارا. تساهل
مثال:
they preach toleration
آنها مدارا و تساهل را تبلیغ می کنند.
رواداری، تساهل
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : tolerate
اسم ( noun ) : toleration / tolerance
صفت ( adjective ) : tolerable / tolerant
قید ( adverb ) : tolerably
صبر
بردباری

بپرس