tolerate

/ˈtɑːləˌret//ˈtɒləreɪt/

معنی: تاب اوردن، تحمل کردن، مدارا کردن، برخورد هموار کردن، طاقت داشتن
معانی دیگر: رواداری کردن، بردباری کردن، لوطی گری کردن، شکیبایی کردن، جایز شمردن، رواداشتن، کاوستن، تاب آوردن، تاب تحمل (چیزی را) داشتن، تاویدن، (پزشکی) نسبت به چیزی حساسیت نداشتن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: tolerates, tolerating, tolerated
مشتقات: tolerative (adj.), tolerator (n.)
(1) تعریف: to accept or permit although not truly desired or officially sanctioned; not attack or oppose.
مترادف: allow, countenance, stand, stand for, suffer
متضاد: resist
مشابه: abide, accept, brook, hear, permit, swallow, take, wink at

- She tolerates her children's mistakes.
[ترجمه محسن] او با اشتباهات فرزندان خود مدارا می کند.
|
[ترجمه گوگل] او اشتباهات فرزندانش را تحمل می کند
[ترجمه ترگمان] او اشتباه ات بچه ها را تحمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Although these business dealings are officially prohibited, the government tolerates them.
[ترجمه بهاره مومنی] اگرچه این معاملات تجاری بطور رسمی ممنوع است اما دولت مجوز صادر کرده یا اجازه داده
|
[ترجمه بهاره] اگر چه این معاملات تجاری ب طور رسمی ممنوع هستند اما دولت ب آنها اجازه داده است
|
[ترجمه a_pbox] هرچند این معاملات تجاری رسماً ممنوع شده ، دولت با آنها مدارا میکند.
|
[ترجمه گوگل] اگرچه این معاملات تجاری رسما ممنوع است، اما دولت آنها را تحمل می کند
[ترجمه ترگمان] اگرچه این معاملات تجاری به طور رسمی ممنوع است، دولت آن ها را تحمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to endure or withstand; put up with.
مترادف: bear, endure, stand, stomach, suffer, take, withstand
مشابه: abide, brook, live

- These plants tolerate cold weather well.
[ترجمه A.A] این گیاهان با آب و هوای سرد بخوبی سازگارند
|
[ترجمه گوگل] این گیاهان هوای سرد را به خوبی تحمل می کنند
[ترجمه ترگمان] این گیاهان آب و هوای سرد را بخوبی تحمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She could no longer tolerate her husband's abuse.
[ترجمه گوگل] او دیگر تحمل آزار شوهرش را نداشت
[ترجمه ترگمان] دیگر نمی توانست سو استفاده شوهرش را تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- How can you tolerate living in these conditions?
[ترجمه مريم كوليوند] چطور میتونید زندگی توی این شرایط را تحمل کنید
|
[ترجمه گوگل] چگونه می توانید زندگی در این شرایط را تحمل کنید؟
[ترجمه ترگمان] چگونه می توانید در این شرایط زندگی کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- In her job with the airlines, she learned to tolerate other peoples' complaining and shouting.
[ترجمه گوگل] در کارش با خطوط هوایی، او یاد گرفت که شکایت و فریاد دیگران را تحمل کند
[ترجمه ترگمان] او در کار خود با خطوط هوایی یاد گرفت که دیگران را تحمل کند و فریاد بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I find it hard to tolerate it when people are arguing with each other and not listening to reason.
[ترجمه بهاره] وقتی مردم دارن با هم بحث میکنن و گوش نمیدن ب دلیل من فهمیدم سخته تحمل ﮼﮼ آن
|
[ترجمه گوگل] وقتی مردم با هم بحث می کنند و به دلیل گوش نمی دهند تحمل آن برایم سخت است
[ترجمه ترگمان] به سختی می توانم آن را تحمل کنم وقتی که مردم با یکدیگر بحث می کنند و به عقل گوش نمی دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he doesn't tolerate any criticism
او تحمل هیچگونه خرده گیری را ندارد.

2. we must tolerate each other's foibles
ما باید عیوب جزئی یکدیگر را تحمل کنیم.

3. he could not tolerate the smell of garlic without a feeling of disgust
بدون احساس بیزاری نمی توانست بوی سیر را تحمل کند.

4. i will not tolerate any intrusions into my private life
هیچگونه دخالت در امور شخصی خودم را تحمل نخواهم کرد.

5. she could not tolerate the extreme heat of kashan
او تاب تحمل گرمای شدید کاشان را نداشت.

6. they did not tolerate religious dissent
آنان مخالفت با مذهب را تحمل نمی کردند.

7. i can no longer tolerate your strange behaviour
دیگر تاب تحمل رفتار عجیب و غریب شما را ندارم.

8. i could no longer tolerate his chatter
بیش از آن تاب تحمل وراجی او را نداشتم.

9. javad could no longer tolerate his wife's constant criticisms
جواد دیگر تاب (تحمل) خرده گیری دائم زنش را نداشت.

10. some people can not tolerate penicillin
برخی مردم نسبت به پنی سیلین حساسیت دارند.

11. be forewarned; i will not tolerate lying!
از حالا بدانید ـ دروغ را تحمل نخواهم کرد!

12. it got so that i could not tolerate him anymore
کار به جایی رسید که دیگر نمی توانستم او را تحمل کنم.

13. personnel matters are my bailiwick and i will not tolerate any interference!
امور کارگزینی تحت تصدی من است و هیچگونه مداخله ای را تحمل نخواهم کرد!

14. She refused to tolerate being called a liar.
[ترجمه گوگل]او قبول نکرد که او را دروغگو خطاب کنند
[ترجمه ترگمان]او حاضر نشد تحمل کند که او را دروغگو خطاب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You have destroyed my ability to tolerate idiots.
[ترجمه گوگل]تو توانایی من را برای تحمل احمق ها از بین بردی
[ترجمه ترگمان]تو توانایی منو برای تحمل این احمق ها از بین بردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The harass-ment had become too much to tolerate and he decided to move out.
[ترجمه گوگل]آزار و اذیت بیش از حد قابل تحمل شده بود و او تصمیم گرفت از آنجا خارج شود
[ترجمه ترگمان]آزار و آزار بیش از حد تحمل کرده بود و تصمیم گرفت حرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. We simply will not tolerate vigilante groups on our streets.
[ترجمه گوگل]ما به سادگی گروه های هوشیار را در خیابان هایمان تحمل نخواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]ما به سادگی گروه های متعصب در خیابان های خود را تحمل نمی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Match officials should not tolerate such behaviour but instead enforce the laws of the game.
[ترجمه گوگل]مسئولان مسابقه نباید چنین رفتاری را تحمل کنند بلکه باید قوانین بازی را اجرا کنند
[ترجمه ترگمان]مقامات مسابقه نباید چنین رفتاری را تحمل کنند اما به جای آن قوانین بازی را اجرا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The Party does not tolerate dissenters in its ranks.
[ترجمه گوگل]حزب مخالفان را در صفوف خود تحمل نمی کند
[ترجمه ترگمان]حزب مخالفان را در صفوف خود تحمل نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. She did not tolerate press intrusion into her private life.
[ترجمه گوگل]او نفوذ مطبوعات به زندگی خصوصی خود را تحمل نمی کرد
[ترجمه ترگمان]او تاب ورود به زندگی خصوصی خود را نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The body cannot tolerate such large amounts of radiation.
[ترجمه گوگل]بدن نمی تواند چنین مقادیر زیادی تشعشع را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]بدن نمی تواند چنین مقدار زیادی تشعشع را تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تاب اوردن (فعل)
abide, tolerate, withstand, bear

تحمل کردن (فعل)
stomach, support, stand, tolerate, withstand, bear, stick, comport, sustain, suffer, endure, bide, thole, experience, undergo

مدارا کردن (فعل)
tolerate

برخورد هموار کردن (فعل)
tolerate

طاقت داشتن (فعل)
tolerate

تخصصی

[ریاضیات] شکیبیدن

انگلیسی به انگلیسی

• bear, suffer, endure; permit, sanction, indulge
if you tolerate things that you do not agree with or approve of, you allow them to exist or happen.
if you can tolerate something unsatisfactory or unpleasant, you are able to accept it.

پیشنهاد کاربران

صبوری کردن بر. . .
کنار آمدن با. . .
تحمل کردنِ. . .
مدارا کردن با. . .
تابِ. . . را آوردن
مُماشات کردن با. . .
به جان خریدن
۱. تحمل کردن ۲. رواداری نشان دادن. اجازه دادن
مثال:
he doesn't tolerate any criticism
او تحمل هیچ انتقادی را ندارد.
مشکلی را جدی نگرفتن
( معمولاً داری بار معنایی منفی ) : در امری مشکلی ندیدن
کنار آمدن
مماشات کردن
tolerate ( v ) ( tɑləˌreɪt ) e. g. This sort of behavior won't be tolerated. I don't know how you tolerate that noise. tolerant ( adj ) tolerantly ( adv ) , tolerable ( adj ) , tolerably ( adv ) , tolerance ( n )
tolerate
کنار اومدن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : tolerate
اسم ( noun ) : toleration / tolerance
صفت ( adjective ) : tolerable / tolerant
قید ( adverb ) : tolerably
برتافتن
تحمل کردن
تاب آوردن
کنار آمدن
مجاز دانستن
Stand
I can't stand it anymore
Can't take it anymore
تحمل کردن - مدارا کردن - گیر ندادن - اجازه دادن - قبول کردن
ظرفیت داشتن، پذیرا بودن
پذیرفتن، اجازه دادن

طاقت آوردن
تحمل کردن از نظر روانی

مشخص

تحمل کردن. مدارا کردن
تحمل کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس