toil

/ˌtɔɪl//toɪl/

معنی: مشقت، رنج، دام، محنت، کشمکش، کار پر زحمت، محصول رنج، تور یاتله، زحمت کشیدن، رنج بردن
معانی دیگر: رنجبری کردن، (سخت) کار کردن، جان کندن، مروسیدن، (با سختی) پیشرفتن، حرکت کردن، بالا رفتن، جان کنی، خون دل، کار طاقت فرسا، ممارست، (قدیمی)، تور (برای به دام اندازی)، ستیز، پیکار، مجادله، بحک وجدل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: long or laborious work or effort.
مترادف: elbow grease, moil, travail
متضاد: leisure
مشابه: drudgery, effort, grind, labor, slavery, work
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: toils, toiling, toiled
مشتقات: toiler (n.)
(1) تعریف: to work or strive long and laboriously.
مترادف: labor, moil, travail
متضاد: rest
مشابه: drudge, endeavor, grub, plod, plow, slave, struggle, trouble, tug, work

(2) تعریف: to go or proceed with great effort.
مترادف: labor, plow, struggle
مشابه: agonize, drive, plod, wrestle

- The travelers toiled through the thick swamp.
[ترجمه گوگل] مسافران در میان باتلاق انبوه زحمت کشیدند
[ترجمه ترگمان] مسافران از مرداب پر گذشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: (usu. pl.) anything that entraps, entangles, or afflicts with difficulties.
مترادف: mesh, net, snare, trap
مشابه: labyrinth, maze, morass, pitfall, tentacles, thicket, web

- caught in the toils of the octopus
[ترجمه sara] گرفتار در دام اختاپوس
|
[ترجمه گوگل] گرفتار زحمت های اختاپوس
[ترجمه ترگمان] در دام اکتاپوس گرفتار شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- in the toils of government regulations and red tape
[ترجمه گوگل] در زحمات مقررات دولتی و تشریفات اداری
[ترجمه ترگمان] در کاره ای مربوط به مقررات دولت و نوار قرمز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to toil for the sake of money
برای پول جان کندن

2. to toil up a mountain
با زحمت از کوه بالا رفتن

3. i had to toil on through 500 more pages
مجبور بودم با هر مشقتی که شده 500 صفحه ی دیگر را بخوانم.

4. much did i toil in these thirty years. . .
بسی رنج بردم در این سال سی. . .

5. Despite all his toil, Fred never succeeded in reaching his goal.
[ترجمه گوگل]فرد با وجود تمام زحماتش هرگز موفق نشد به هدفش برسد
[ترجمه ترگمان]فرد با وجود تمام toil موفق نشد به هدفش برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If you want knwledge, you must toil for it.
[ترجمه گوگل]اگر دانش می خواهید، باید برای آن تلاش کنید
[ترجمه ترگمان]اگر می خواهید knwledge را بخواهید، باید کار کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I have nothing to offer but blood, toil tears and sweat.
[ترجمه قهرمانی] من چیزی برای ارائه ندارم جز خون، کار سخت، اشک و عرق.
|
[ترجمه گوگل]من جز خون، اشک و عرق چیزی برای ارائه ندارم
[ترجمه ترگمان]من چیزی ندارم جز خون و اشک های کار و عرق کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If you want knowledge, you must toil for it.
[ترجمه قهرمانی] اگر شما دانش میخواهید، باید برای آن زحمت بکشید.
|
[ترجمه گوگل]اگر دانش می خواهی باید برای آن تلاش کنی
[ترجمه ترگمان]اگر دانش می خواهید، باید برای آن کار کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Luck is not chance, it's toil. Fortune's expensive smile is earned.
[ترجمه گوگل]شانس شانس نیست، زحمت است لبخند گران قیمت فورچون به دست می آید
[ترجمه ترگمان]شانس شانس نیست، کار سختیه لبخند گران بها به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The highest reward for man's toil is not what he gets for it, but what he becomes by it.
[ترجمه شمیم] بهترین پاداش برای زحمت انسان انچه که بدست می اورد نیست، بلکه ان کسی است که به ان تبدیل می شود
|
[ترجمه گوگل]بالاترین ثواب زحمات انسان چیزی نیست که به خاطر آن به دست می آورد، بلکه آن چیزی است که به واسطه آن می شود
[ترجمه ترگمان]بالاترین پاداش کار مردانه این نیست که آن را به دست آورد، اما آن چه بر سرش خواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The wealth comes from the toil of the masses.
[ترجمه گوگل]ثروت از زحمت توده ها به دست می آید
[ترجمه ترگمان]ثروت از کار توده مردم سرچشمه می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Today less than thirty thousand workers toil in those same coal mines.
[ترجمه گوگل]امروز کمتر از سی هزار کارگر در همان معادن زغال سنگ کار می کنند
[ترجمه ترگمان]امروزه کم تر از سی هزار کارگر در معادن زغال سنگ کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. No need to toil in the sweat of one's brow to support it!
[ترجمه گوگل]نیازی به زحمت کشیدن در عرق پیشانی برای حمایت از آن نیست!
[ترجمه ترگمان]نیازی به کار کردن در عرق جبین است که از آن حمایت کند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Here began their arduous toil to force a living from the land.
[ترجمه گوگل]از اینجا تلاش طاقت فرسای آنها برای گذران زندگی از زمین آغاز شد
[ترجمه ترگمان]در اینجا تلاش دشواری خود را برای زنده ماندن از زمین آغاز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. With rare exception, people toil as waiters or waitresses on their way to becoming something else.
[ترجمه گوگل]به استثنای نادر، مردم به عنوان پیشخدمت یا پیشخدمت در راه تبدیل شدن به چیز دیگری زحمت می کشند
[ترجمه ترگمان]با استثنا کم تر، مردم به عنوان پیشخدمت یا پیشخدمت برای تبدیل شدن به یک کار دیگر کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Then they are trucked long distances to toil on remote plantations where they are held prisoner and compelled to work at gunpoint.
[ترجمه گوگل]سپس آنها را به مسافت‌های طولانی منتقل می‌کنند تا در مزارع دورافتاده کار کنند و در آنجا زندانی می‌شوند و مجبور می‌شوند با اسلحه کار کنند
[ترجمه ترگمان]سپس از فواصل دور باز می شوند تا در کشتزارهای دورافتاده کار کنند که در آنجا زندانی می شوند و مجبور به کار با زور اسلحه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. There was no time for the arduous toil required to master a foreign language.
[ترجمه گوگل]زمانی برای زحمات طاقت فرسا لازم برای تسلط بر زبان خارجی وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]دیگر مجال این کار دشوار را نداشت که به زبان خارجی مسلط شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. You go to work and toil at a hard, steady pace all day, accomplishing as much as you can?
[ترجمه گوگل]آیا در تمام روز با سرعتی سخت و ثابت به سر کار و زحمت می‌روید و تا جایی که می‌توانید به نتیجه می‌رسید؟
[ترجمه ترگمان]شما می توانید تمام روز را با یک قدم سخت و یکنواخت کار کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. That, his day's toil having been deferred, he wanders through unfamiliar woods with unsure footsteps.
[ترجمه گوگل]این که زحمات روزش به تعویق افتاده است، با قدم هایی نامطمئن در میان جنگل های ناآشنا سرگردان می شود
[ترجمه ترگمان]این کار، کار روزانه اش را به تعویق انداخته، پرسه زنان در میان بیشه های ناآشنا با گام هایی نامطمئن پرسه می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مشقت (اسم)
hardship, affliction, adversity, difficulty, travail, toil

رنج (اسم)
mortification, throe, pain, agony, affliction, labor, toil, tribulation, discomfort, discomfiture, trial, fatigue, bale, difficulties, teen

دام (اسم)
net, toil, ambush, trap, snare, pitfall, decoy, hook, noose, quicksand, grin, springe

محنت (اسم)
hardship, distress, toil, tribulation, trial, bale

کشمکش (اسم)
tension, conflict, toil, tussle, struggle, bout, scuffle, wrestle, skirmish, scrimmage, stour, wrestling

کار پر زحمت (اسم)
toil, treadmill

محصول رنج (اسم)
toil

تور یاتله (اسم)
toil

زحمت کشیدن (فعل)
work, labor, toil, peg, plod, labour

رنج بردن (فعل)
travail, toil, take care, suffer

انگلیسی به انگلیسی

• hard work, exhausting effort
work, labor
when people toil, they work hard doing unpleasant or tiring tasks; a literary word. verb here but can also be used as an uncount noun. e.g. the wealth of industrial society could only come from the toil of the masses.
if you toil away, you work hard over a continuous period of time at a task that is unpleasant, difficult, or tiring.

پیشنهاد کاربران

سخت کار کردن، جان کندن
to work very hard for a long period of time
دفنیشن لانگمن
معنی : سخت کار کردن
سگ دو زدن
تمرین مشق کردن تمرین مبارزه کردن
They are toiling hard
Toil as noun:سخت کوشی
Toil as verb:با زحمت کار کردن - با سختی کار کردن
.
کاری که از لحاظ فیزیکی خستمون کنه.
با سختی و به آرامی حرکت کردن

بپرس