toe the line

/toʊ ðə laɪn//təʊ ðə laɪn/

1- جلو خط آغاز مسابقه ایستادن 2- فرمان برداری کردن، نظم و انضباط را رعایت کردن، سر به راه بودن

جمله های نمونه

1. One or two of them refused to toe the line.
[ترجمه گوگل]یکی دو نفر از آنها حاضر نشدند روی خط پا بگذارند
[ترجمه ترگمان]یکی دو نفر از آن ها از پنجه کشیدن به صف خودداری کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You toe the line or you don't stay on the team!
[ترجمه گوگل]پا به خط می زنید یا در تیم نمی مانید!
[ترجمه ترگمان]تو صف رو بگیر، وگرنه تو تیم نمی مونی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He could be expected, then, to toe the line when it came to military versus civilian decisions.
[ترجمه گوگل]پس می توان از او انتظار داشت که وقتی نوبت به تصمیمات نظامی در مقابل غیرنظامی می رسد، در خط مقدم باشد
[ترجمه ترگمان]پس از آن انتظار می رفت که پس از رسیدن به ارتش در مقابل تصمیمات غیر نظامی، این خط پایان یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Journalists who refuse to toe the line will have to be sacked.
[ترجمه گوگل]روزنامه‌نگارانی که از خط کشی خودداری کنند، باید اخراج شوند
[ترجمه ترگمان]روزنامه نگارانی که از پنجه پا امتناع می کنند باید اخراج شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Gail realized that she had to toe the line if she wanted to keep her job.
[ترجمه گوگل]گیل متوجه شد که اگر می‌خواهد شغلش را حفظ کند، باید از روی خط پایش بگذرد
[ترجمه ترگمان]گیل متوجه شد که اگه بخواد کارش رو نگه داره، باید باه اش ارتباط برقرار کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Catholic politicians have been pressured to toe the line on issues such as abortion.
[ترجمه گوگل]سیاستمداران کاتولیک تحت فشار قرار گرفته‌اند تا در مورد مسائلی مانند سقط جنین پایبند باشند
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران کاتولیک برای پنجه پا گذاشتن بر روی مسائلی مانند سقط جنین، تحت فشار قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He might not like the rules but toe the line just to avoid trouble.
[ترجمه گوگل]او ممکن است قوانین را دوست نداشته باشد، اما فقط برای جلوگیری از مشکل، خط را رعایت می کند
[ترجمه ترگمان]ممکنه از قوانین پیروی کنه، فقط برای اینکه از دردسر دوری کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If he doesn't toe the line, fire him!
[ترجمه گوگل]اگر او به خط پا نمی زند، او را اخراج کنید!
[ترجمه ترگمان]اگر پایش را نگرفته باشد، اخراجش کن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I am sure he would toe the line.
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم که او خط را به پا می کند
[ترجمه ترگمان]مطمئنم که از این کار دست خواهد کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. At day-nursery, Blain has to toe the line. But at home, his mother offers him enough freedom.
[ترجمه گوگل]در مهدکودک، بلین باید خط پا را طی کند اما در خانه، مادرش به او آزادی کافی می دهد
[ترجمه ترگمان]در مهد کودک، blain باید با این خط ارتباط برقرار کند اما در خانه، مادرش به او آزادی کافی می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Parents and teachers are best for me to toe the line, it has to carefully.
[ترجمه گوگل]والدین و آموزگاران برای من بهترین هستند که روی خط پا بگذارم، باید با دقت
[ترجمه ترگمان]والدین و معلمان برای من بهتر هستند که با دقت این خط را بررسی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In this company you must toe the line if you want to keep your job.
[ترجمه گوگل]در این شرکت اگر می‌خواهید شغل خود را حفظ کنید، باید از خط مشی خود استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]در این شرکت، اگر می خواهید کارتان را نگه دارید، باید از خط عبور کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This month, thousands of runners will toe the line with mixed emotions.
[ترجمه گوگل]در این ماه، هزاران دونده با احساسات مختلط پا به خط خواهند کشید
[ترجمه ترگمان]در این ماه، هزاران نفر از دوندگان با احساسات مخلوط با یکدیگر تماس خواهند گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Whips have the job of making sure MPs toe the line.
[ترجمه گوگل]Whips وظیفه دارد اطمینان حاصل کند که نمایندگان مجلس در خط مقدم هستند
[ترجمه ترگمان]The این وظیفه را دارند که اطمینان حاصل کنند که اعضای پارلمان این خط را کنترل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• obey commands; walk in a ridge; wait at the starting line

پیشنهاد کاربران

حرف رو حرف نیار
The phrase “toe the line” is an idiom that means to conform to an established standard or policy, especially under pressure. The phrase is often used to describe a situation where someone is expected to follow rules or behave in a certain way, even if they disagree with them.
...
[مشاهده متن کامل]

انطباق با یک استاندارد یا سیاست تعیین شده، به ویژه تحت فشار.
این عبارت اغلب برای توصیف موقعیتی استفاده می شود که در آن از شخصی انتظار می رود قوانینی را رعایت یا به شیوه ای خاص رفتار کند، حتی اگر با آنها مخالف باشد.
مثال؛
If you want to get ahead, you’d better learn to toe the line.
The new employee was told to toe the line and follow company policy.
The politician was criticized for not toeing the party line on the issue.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/toe-the-line• https://www.phrases.org.uk/meanings/toe-the-line.html
مامور و معذور بودن
۱ )
- تابع دستورات بودن
follow the established rules
- از دستورات مافوق اطاعت کردن obey
- همسو با استانداردها، اصول و خط مشی حزب، گروه یا . . . بودن ( علیرغم میل باطنی ) Fall in line with principles, rules, standards of a political party, etc
...
[مشاهده متن کامل]

۲ ) ایستادن در خط شروع مسابقه دو
to step into the ready position with runners toes on the starting line

مبادی آداب رفتار کردن
از خط مشی مشخص و قانونی پیروی کردن
حرف روی حرف نیاوردن ، تن در دادن ، روی خط آوردن ، مطیع ساختن ، تسلیم شدن ، از قوانین پیروی کردن ، یکصدا کردن
مطیع بودن، اطاعت کردن ، همگام با دستورات
رعایت قوانین
رعایت نظم و انضباط

بپرس