🔹 معادل فارسی : به شدت خجالت آور / شرم آور / ناخوشایند به حدی که انگشت پا جمع می شه!
🔹 مثال ها:
That speech was so toe - curling, I wanted to disappear. اون سخنرانی اون قدر خجالت آور بود که دلم می خواست غیب بشم.
... [مشاهده متن کامل]
She gave a toe - curling laugh at the worst possible moment. بدترین لحظه ی ممکن، یه خنده ی شرم آور و ناجور تحویل داد.
The movie’s ending was toe - curling clich�. پایان فیلم یه کلیشه ی شرم آور و ناجور بود.
🔹 مترادف ها: cringeworthy – embarrassing – awkward – painful – hackneyed – trite
🔹 مثال ها:
That speech was so toe - curling, I wanted to disappear. اون سخنرانی اون قدر خجالت آور بود که دلم می خواست غیب بشم.
... [مشاهده متن کامل]
She gave a toe - curling laugh at the worst possible moment. بدترین لحظه ی ممکن، یه خنده ی شرم آور و ناجور تحویل داد.
The movie’s ending was toe - curling clich�. پایان فیلم یه کلیشه ی شرم آور و ناجور بود.
🔹 مترادف ها: cringeworthy – embarrassing – awkward – painful – hackneyed – trite
حالتی که پاهاتو این ور و اون ور میچرخونی
مثلا وقتی در سکس به orgasm میرسی ، البته بیشتر خانم ها متوجه اند من چی میگم
Nastiest , sloppiest , spine tingling
Toe curling type
این کارها اگر هر خانمی برای شوهرش انجام بده
شوهرش هیچ وقت ولش نمیکنه
مثلا وقتی در سکس به orgasm میرسی ، البته بیشتر خانم ها متوجه اند من چی میگم
این کارها اگر هر خانمی برای شوهرش انجام بده
شوهرش هیچ وقت ولش نمیکنه