toddler

/ˈtɑːdlər//ˈtɒdlə/

معنی: کودک تازه براه افتاده، کودک نو پا
معانی دیگر: کودک تازه براه افتاده، کودک نو پا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a child who has learned to walk but is still unsteady.
مشابه: tyke

(2) تعریف: a range of sizes of clothing for children of about one to three years.

جمله های نمونه

1. A toddler requires close supervision and firm control at all times.
[ترجمه گوگل]یک کودک نوپا همیشه نیاز به نظارت دقیق و کنترل قاطع دارد
[ترجمه ترگمان]یک کودک نوپا نیازمند نظارت نزدیک و کنترل محکم در تمام زمان ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Mother with her toddler perambulated the infant in tow.
[ترجمه گوگل]مادر به همراه کودک نوپایش شیرخوار را در کنار خود چرخاندند
[ترجمه ترگمان]مادر با کودک نوپا، نوزاد را به دنبال خود می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A toddler was admitted to the emergency ward with a wound in his chest.
[ترجمه گوگل]یک کودک نوپا با جراحت در ناحیه سینه در اورژانس بستری شد
[ترجمه ترگمان]یک کودک نوپا با زخمی در سینه اش در بخش اورژانس پذیرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The toddler tried to walk but kept falling down.
[ترجمه گوگل]کودک نوپا سعی کرد راه برود اما همچنان به زمین می خورد
[ترجمه ترگمان]کودک نوپا سعی کرد راه برود اما به زمین نیفتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If the toddler had been dealt with properly at first, the rest of his misbehaviour would have been avoided.
[ترجمه گوگل]اگر در ابتدا با کودک نوپا به درستی برخورد می شد، از بقیه رفتارهای نادرست او جلوگیری می شد
[ترجمه ترگمان]اگر کودک نوپا در ابتدا به درستی رفتار می شد، از همه of اجتناب می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The toddler pointed to the toy he wanted.
[ترجمه گوگل]کودک نوپا به اسباب بازی مورد نظرش اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]کودک نوپا به اسباب بازی که او می خواست اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A power struggle develops, as the toddler digs in his heels even further the more his father takes over.
[ترجمه گوگل]یک جنگ قدرت شکل می گیرد، زیرا کودک نوپا هر چه بیشتر پدرش قدرت را به دست می گیرد، پاشنه های خود را بیشتر می کند
[ترجمه ترگمان]یک مبارزه قدرت رشد می کند، همان طور که کودک نوپا بیش از پیش پدر خود را به زیر پا فرو می برد، مبارزه با قدرت ادامه می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As a toddler, he was attacked and injured by the family's pet dog.
[ترجمه گوگل]او در کودکی مورد حمله سگ خانگی خانواده قرار گرفت و زخمی شد
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک کودک نوپا توسط سگ خانگی خانواده مورد حمله قرار گرفت و زخمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When biscuit-tin bashing gets boring, lend your toddler a real musical instrument for a treat.
[ترجمه گوگل]هنگامی که قلع بیسکویت خسته کننده می شود، یک آلت موسیقی واقعی را به کودک نوپا قرض دهید
[ترجمه ترگمان]هنگامی که یک تکه بیسکویت - حلبی خسته کننده می شود، یک ابزار موسیقی واقعی برای درمان به کودک نوپای شما قرض می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Once I saw a toddler sitting on the ground at our local playground using his hands to bulldoze piles of sand.
[ترجمه گوگل]یک بار کودک نوپایی را دیدم که در زمین بازی محلی ما روی زمین نشسته بود و با دستانش انبوهی از شن را با بولدوزر می ریخت
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک کودک نوپا را دیدم که روی زمین در زمین بازی محلی ما نشسته بود و دست هایش را به روی شن فرو می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Throwing tantrums Having a toddler thrown a wobbly in public is perhaps one of parenting's most embarrassing episodes.
[ترجمه گوگل]عصبانیت پرتاب کردن کودک نوپا در ملاء عام شاید یکی از شرم آورترین قسمت های والدین باشد
[ترجمه ترگمان]پرتاب خشم و کج خلقی ها، که یک کودک نوپا را به سمت خود پرت می کند، شاید یکی از most اپیزودهای پدر و مادر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Toddler shows up at her gallery opening.
[ترجمه گوگل]کودک نوپا در افتتاحیه گالری خود ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان] The توی گالری اون داره باز میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Marian's two-year-old toddler was clawing at her skirt.
[ترجمه گوگل]کودک دو ساله ماریان در دامن او پنجه می زد
[ترجمه ترگمان]کودک دو ساله ماریان به دامنش چنگ انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Three or four years old, a mere toddler, a boy with golden curls gathering blue flowers.
[ترجمه Farib] پسر نوپای سه یا چهار ساله که موهای فر طلایی دارد در حال جمع کردن گل های آبی است
|
[ترجمه گوگل]سه چهار ساله، یک کودک نوپا، پسری با فرهای طلایی که گل های آبی را جمع می کند
[ترجمه ترگمان]سه یا چهار ساله، یک کودک نوپا، پسری با حلقه های موی طلایی که گل های آبی را جمع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Yesterday the toddler was being looked after by his grandparents, May and Rolf Blything, at their home in Bebington.
[ترجمه گوگل]دیروز این کودک نوپا تحت مراقبت پدربزرگ و مادربزرگش، می و رولف بلایتینگ، در خانه خود در Bebington بود
[ترجمه ترگمان]دیروز کودک نوپا توسط پدربزرگ و مادربزرگش، رالف و رالف Blything در خانه شان در Bebington به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کودک تازه براه افتاده (اسم)
toddle, toddler

کودک نو پا (اسم)
toddler

انگلیسی به انگلیسی

• one who walks unsteadily; infant
a toddler is a small child who has just learned to walk.

پیشنهاد کاربران

کودکان 1 تا 3 سال را شامل میشه.
toddler ( n ) ( tɑdlər ) =a child who has only recently learned to walk
toddler
کودک نوپا ( به انگلیسی: Toddler ) به کودکی گفته می شود که در سنین آموختن راه رفتن است. نوپایان معمولاً در سنین دوازده تا ۲۴ ماه هستند. دوره نوپایی در انسان در میان دوره های نوزادی ( تا ۱۸ ماهه ) و نوباوگی ( ۲ تا ۵ ساله ) قرار دارد.
نو پا
بچه ای که تازه شروع به راه رفتن میکند
A child that is starting to walk
نو پا
بچه ای که تازه شروع به راه رفتن می افتد
نو پا بودن

بپرس