به عنوان یک اتفاق خوب یا بد که وضعیت را بدتر یا بهتر می کند
بدبختی اینجا بود که. . .
از بد حادثه. . .
از بد روزگار. . .
مهمتر از همه اینکه. . .
چشمتون روز بد نبینه. . .
بدتر از اون اینکه. . .
... [مشاهده متن کامل]
علاوه بر این. . .
آخر سر. . .
به عنوان مهر تأیید. . .
به عنوان ضربه آخر. . .
به عنوان چاشنی. . .
بدبختی اینجا بود که. . .
از بد حادثه. . .
از بد روزگار. . .
مهمتر از همه اینکه. . .
چشمتون روز بد نبینه. . .
بدتر از اون اینکه. . .
... [مشاهده متن کامل]
علاوه بر این. . .
آخر سر. . .
به عنوان مهر تأیید. . .
به عنوان ضربه آخر. . .
به عنوان چاشنی. . .
دیگه ازین بدتر نمیشد
بدتر از همه
بدتر از همه، بالاتر از همه
قوز بالا قوز