to the fore

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to a position of primacy or prominence.

جمله های نمونه

1. A fool always rushed to the fore.
[ترجمه گوگل]یک احمق همیشه به میدان می رفت
[ترجمه ترگمان]یک احمق همیشه پیش از این به این طرف و آن طرف می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A fool always rushes to the fore.
[ترجمه گوگل]یک احمق همیشه به جلو می رود
[ترجمه ترگمان]یک احمق همیشه پیش می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Environmental issues came to the fore in the 1980s.
[ترجمه گوگل]مسائل زیست محیطی در دهه 1980 مطرح شد
[ترجمه ترگمان]مشکلات زیست محیطی در دهه ۱۹۸۰ پیش از این مطرح شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She's always to the fore at moments of crisis.
[ترجمه گوگل]او همیشه در مواقع بحران پیشتاز است
[ترجمه ترگمان]او همیشه در لحظات بحرانی به سر می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The problem has come to the fore again in recent months.
[ترجمه گوگل]این مشکل در ماه های اخیر بار دیگر بر سر زبان ها افتاده است
[ترجمه ترگمان]این مشکل در ماه های اخیر دوباره مطرح شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. be / come to the fore to be/become important and noticed by people; to play an important part: She has always been to the fore at moments of crisis.
[ترجمه گوگل]بودن / به میدان آمدن برای مهم شدن و مورد توجه مردم شدن نقش مهمی ایفا کند: او همیشه در مواقع بحران پیشتاز بوده است
[ترجمه ترگمان]باید پیش از این باشد که مهم شود و مورد توجه مردم قرار گیرد؛ نقش مهمی ایفا کند: او همیشه در لحظات بحرانی پیش می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Various ecological issues have come to the fore since the discovery of the hole in the Earth's ozone layer.
[ترجمه گوگل]از زمان کشف حفره در لایه اوزون زمین، مسائل اکولوژیکی مختلفی مورد توجه قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]مشکلات زیست محیطی مختلفی از زمان کشف حفره در لایه ازون بر روی کره زمین بوجود آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She has always been to the fore at moments of crisis.
[ترجمه گوگل]او همیشه در مواقع بحران پیشتاز بوده است
[ترجمه ترگمان]او همیشه با بحران روبه رو بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The case brought to the fore a lot of racial tensions.
[ترجمه گوگل]این پرونده تنش های نژادی زیادی را به منصه ظهور رساند
[ترجمه ترگمان]این پرونده منجر به تنش های نژادی بسیاری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The prime minister has deliberately brought to the fore those ministers with a more caring image.
[ترجمه گوگل]نخست وزیر عمدا وزرایی را که چهره دلسوزتری دارند به میدان آورده است
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر به عمد این وزیران را با یک تصویر مراقبت بیشتر به پیش آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A wicked, mordant sense of humour has come to the fore in Blur's world.
[ترجمه گوگل]یک شوخ طبعی شرورانه در دنیای Blur به منصه ظهور رسیده است
[ترجمه ترگمان]یک حس طنز و تند تند و تند، به پیش از دنیای تار آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Automatically, women's bodies are again to the fore.
[ترجمه گوگل]به طور خودکار، بدن زنان دوباره به میدان می آید
[ترجمه ترگمان]به طور خودکار، بدن زنان دوباره به جلو می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Hedley Verity went to school locally, and came to the fore as a schoolboy cricketer.
[ترجمه گوگل]هدلی وریتی در محلی به مدرسه رفت و به عنوان یک بچه مدرسه ای کریکت به میدان آمد
[ترجمه ترگمان]Hedley Verity به طور محلی به مدرسه رفت و به عنوان یک کریکت باز دبستانی معرفی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But the struggles over the bill bring to the fore much more general questions about how we understand state intervention.
[ترجمه گوگل]اما کشمکش‌ها بر سر این لایحه، پرسش‌های کلی‌تری را در مورد چگونگی درک ما از مداخله دولت مطرح می‌کند
[ترجمه ترگمان]اما مبارزات بر سر این لایحه، سوالات کلی تری را در مورد نحوه درک مداخله دولت مطرح می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. On the contrary, it brought to the fore her inner resilience.
[ترجمه گوگل]برعکس، تاب آوری درونی او را به منصه ظهور رساند
[ترجمه ترگمان]برعکس، از انعطاف درونی او گذشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

حائز اهمیت
to or in a position of importance or influence
Environmental issues came to the fore in the 1980s.
تاکید بر

بپرس