to put it mildly


دست کم، لااقل

جمله های نمونه

1. He was annoyed, to put it mildly .
[ترجمه سید علی مرتضوی.مترجم.شهر اقلید فارس] کمتر چیزی که می شود گفت این است که او نگران شد.
|
[ترجمه میثم سوادکوهیان] به زبان ساده ( ساده بگم ) ، او ناراحت شد
|
[ترجمه گوگل]او به زبان ساده عصبانی بود
[ترجمه ترگمان]او ناراحت شد و به آرامی آن را کنار گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The result was unfortunate, to put it mildly .
[ترجمه گوگل]نتیجه، به بیان ملایم، تاسف بار بود
[ترجمه ترگمان]نتیجه این بود که به آرامی آن را کنار گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I was, to put it mildly, annoyed .
[ترجمه گوگل]به بیان ملایم، اذیت شدم
[ترجمه ترگمان]خیلی ناراحت و ناراحت به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But not all the money, to put it mildly, has been used wisely.
[ترجمه گوگل]اما همه پول ها، به بیان ملایم، عاقلانه استفاده نشده است
[ترجمه ترگمان]اما با توجه به این همه پول، این کار را با ملایمت انجام داد، عاقلانه استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Losing two members of staff was unfortunate, to put it mildly.
[ترجمه گوگل]از دست دادن دو نفر از کارکنان، به بیان خفیف، مایه تاسف بود
[ترجمه ترگمان]از دست دادن دو نفر از کارکنان، مایه تاسف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He's not very musical, to put it mildly .
[ترجمه میثم سوادکوهیان] به زبان ساده ( ساده بگم ) او خیلی اهل موسیقی نیست
|
[ترجمه گوگل]او خیلی موزیکال نیست، به قولی ملایم
[ترجمه ترگمان]با ملایمت گفت: او خیلی اهل موسیقی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Not all the money, to put it mildly, has been used wisely.
[ترجمه میثم سوادکوهیان] به زبان ساده ( ساده بگم ) ، همه پولها عاقلانه استفاده نشده
|
[ترجمه گوگل]از همه پول ها، به بیان ملایم، عاقلانه استفاده نشده است
[ترجمه ترگمان]با توجه به این همه پول، این کار را با ملایمت انجام داده، عاقلانه استفاده کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Saying that Joan was taken aback is to put it mildly. She was completely flabbergasted.
[ترجمه گوگل]گفتن اینکه جوآن غافلگیر شده است به بیان ملایم است او کاملا متحیر شده بود
[ترجمه ترگمان]پس از گفتن این جمله، جون سخت یکه خورد حسابی هاج و واج شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The movie contains some scenes that are, to put it mildly, rather difficult to watch.
[ترجمه گوگل]این فیلم شامل صحنه هایی است که تماشای آن ها، به بیان ساده، نسبتاً دشوار است
[ترجمه ترگمان]این فیلم صحنه هایی را در بر می گیرد که قرار است به آرامی آن را در نظر بگیرید، به جای آن که تماشا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I was, to put it mildly, wet behind the ears, politically.
[ترجمه گوگل]از نظر سیاسی، به بیان ملایم، پشت گوش خیس بودم
[ترجمه ترگمان]من این کار را کردم تا آن را آرام و مرطوب پشت گوش ها فرو کنم، از نظر سیاسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Tucson audiences are passionate, to put it mildly.
[ترجمه گوگل]مخاطبان توسان، به بیان ملایم، پرشور هستند
[ترجمه ترگمان]مخاطبان توسکان پر شور هستند تا به آرامی آن را بیان کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To put it mildly, this is great news for the companies that stand to make the weapons systems.
[ترجمه گوگل]به بیان ملایم، این خبر خوبی برای شرکت هایی است که سیستم های تسلیحاتی را تولید می کنند
[ترجمه ترگمان]این خبر عالی برای شرکت هایی است که در حال آماده ساختن سیستم های سلاح هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Barkley, to put it mildly, is a bit more complicated.
[ترجمه گوگل]بارکلی، به بیان ملایم، کمی پیچیده تر است
[ترجمه ترگمان]با ملایمت، کمی پیچیده تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He's a troubled youngster, to put it mildly.
[ترجمه گوگل]او یک جوان مشکل دار است، به زبان ساده
[ترجمه ترگمان]او یک بچه دردسر ساز است که آن را آرام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• to say it in a nice way

پیشنهاد کاربران

وقتی بخواهیم ایراد و عیب کسی رو بگیم ولی نخواهیم خیلی هم تند صحبت کنیم. مثلا معادل فارسیش میشه : سربسته بگم . . . ، نمیخوام خیلی کشش بدم ، ولی . . . .
به عبارت بهتر. . .
To put it mildly = to express that something is usually worse than it is being said
For example :to put it mildly , I don't really like mary
Phrase - spoken :
used to say that you could use much stronger words to describe something
به بیانِ ساده تر
ساده تر بگم که . . . . .
لااقل. حداقل
ساده بگم: To put it mildly, it was bizarre ساده بگم، خیلی عجیب بود
دست کم
لااقل
used for saying that a situation is much worse than the words that you are using to talk about it
used to say that you could use much stronger words to describe something

بپرس