to go out
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
1 - بیرون رفتن 
 to go out for something 
برای چیزی بیرون رفتن
 1. I went out for a walk.  
1. رفتم بیرون قدمی بزنم.
 2. We went out for a meal and then on to a movie.  
2. ما برای غذا ( خوردن ) بیرون رفتیم و بعد به سینما رفتیم.
... [مشاهده متن کامل]
to go out doing something 
برای انجام کاری بیرون رفتن
 Liam goes out drinking every Friday.  
"لیام" هر جمعه برای مشروب خوردن بیرون می رود.
to go out to do something 
برای انجام کاری بیرون رفتن
 Can I go out to play now? 
می توانم الان برای بازی بیرون بروم؟
to go out and do something 
بیرون رفتن و کاری انجام دادن
 You should go out and get some fresh air.  
تو باید بیرون بروی و کمی هوای تازه بخوری.
2 - خاموش شدن
 1. Suddenly the candle went out.  
1. ناگهان شمع خاموش شد.
 2. The fire went out.  
2. آتش خاموش شد.
3 - رابطه ( رمانتیک ) داشتن/ دوست بودن ( با جنس مخالف )
 to go out with somebody 
با کسی رابطه رمانتیک داشتن
 He goes out with my sister.  
او با خواهر من رابطه دارد.
to go out together 
با هم رابطه عاشقانه داشتن
 How long have you been going out together? 
چند وقت است که با هم رابطه عاشقانه دارید؟
4 - پخش شدن ( برنامه رادیویی یا تلویزیونی )
 1. The program goes out live at 5 o’clock on Mondays.  
1. برنامه دوشنبه ها ساعت 5 به صورت زنده پخش می شود.
5 - حذف شدن ( از مسابقات ) خارج شدن
 1. She went out of the tournament in the first round.  
1. او در دور اول از تورنمنت حذف شد.
برای چیزی بیرون رفتن
1. رفتم بیرون قدمی بزنم.
2. ما برای غذا ( خوردن ) بیرون رفتیم و بعد به سینما رفتیم.
... [مشاهده متن کامل]
برای انجام کاری بیرون رفتن
"لیام" هر جمعه برای مشروب خوردن بیرون می رود.
برای انجام کاری بیرون رفتن
می توانم الان برای بازی بیرون بروم؟
بیرون رفتن و کاری انجام دادن
تو باید بیرون بروی و کمی هوای تازه بخوری.
2 - خاموش شدن
1. ناگهان شمع خاموش شد.
2. آتش خاموش شد.
3 - رابطه ( رمانتیک ) داشتن/ دوست بودن ( با جنس مخالف )
با کسی رابطه رمانتیک داشتن
او با خواهر من رابطه دارد.
با هم رابطه عاشقانه داشتن
چند وقت است که با هم رابطه عاشقانه دارید؟
4 - پخش شدن ( برنامه رادیویی یا تلویزیونی )
1. برنامه دوشنبه ها ساعت 5 به صورت زنده پخش می شود.
5 - حذف شدن ( از مسابقات ) خارج شدن
1. او در دور اول از تورنمنت حذف شد.
بیرون رفتن
برو بیرون
شاید راسته