طلا را خرج مطلا کردن، باد زیر قل کسی کردن، هندوانه زیربغل کسی گذاشتن
طلا خرج مطلا کردن
از شخص یا چیز خوبی بیش از حد و زیادی تعریف و تمجید کردن در حالیکه نیازی به این کار نباشد
He tried to gild the lily but we knew how beautiful the beaches were
در حالیکه ما میدانستیم آن سواحل چقدر زیبا بودند او سعی میکرد بیش از اندازه به تعریف و تمجید از آنها بپردازد
از شخص یا چیز خوبی بیش از حد و زیادی تعریف و تمجید کردن در حالیکه نیازی به این کار نباشد
در حالیکه ما میدانستیم آن سواحل چقدر زیبا بودند او سعی میکرد بیش از اندازه به تعریف و تمجید از آنها بپردازد
بیش از اندازه تعریف و تمجید کردن؛ ستایش مبالغه آمیز کردن؛ طلا خرج مطلا کردن