اسم ( noun )
حالات: to-dos
حالات: to-dos
• : تعریف: (informal) a commotion or fuss; stir.
• مشابه: ado, fuss
• مشابه: ado, fuss
- They made a big to-do over a small problem.
[ترجمه گوگل] آنها برای یک مشکل کوچک کار بزرگی انجام دادند
[ترجمه ترگمان] آن ها کاری بزرگ انجام دادند - این کار را با یک مشکل کوچک انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها کاری بزرگ انجام دادند - این کار را با یک مشکل کوچک انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید