to boot

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: in addition; as well.

- He got a promotion and a raise to boot!
[ترجمه مونا] او ترفیع گرفته و افزایش حقوق هم داشته
|
[ترجمه دا ملا رضا] او ترفیع گرفته و مضاف بر آن ارتقا هم داشته
|
[ترجمه گوگل] او یک ترفیع و یک افزایش حقوق دریافت کرد!
[ترجمه ترگمان] اون ترفیع گرفته و یه ترفیع گرفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I'll have to boot you out soon — I want to lock up.
[ترجمه گوگل]من باید به زودی شما را بیرون بیاورم - می خواهم قفل کنم
[ترجمه ترگمان]به زودی تو را بیرون می کشم - می خواهم در را قفل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She's an attractive woman, and wealthy to boot.
[ترجمه گوگل]او یک زن جذاب و ثروتمند است
[ترجمه ترگمان]او یک زن جذاب و ثروتمند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He is making money and receiving free advertising to boot!
[ترجمه گوگل]او در حال کسب درآمد و دریافت تبلیغات رایگان برای بوت کردن است!
[ترجمه ترگمان]او در حال ساخت پول و دریافت رایگان تبلیغات رایگان است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was a vegetarian, and a fussy one to boot.
[ترجمه گوگل]او یک گیاه خوار بود، و یک بوت پرهیجان
[ترجمه ترگمان]او یک گیاهخوار بود و یکی هم ایراد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He's kind, handsome and wealthy to boot.
[ترجمه گوگل]او مهربان، خوش تیپ و ثروتمند است
[ترجمه ترگمان]او مهربان، خوش قیافه و ثروتمند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He is dishonest, and a coward to boot.
[ترجمه گوگل]او نادرست و ترسو است
[ترجمه ترگمان]این کار شرافتمندانه ای نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She was a great sportswoman, and beautiful to boot.
[ترجمه گوگل]او یک زن ورزشکار عالی بود و در کفش کردن زیبا بود
[ترجمه ترگمان]او یک ورزش کار بزرگ و زیبا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A well-brought-up young lady and a virgin to boot shouldn't be having such thoughts.
[ترجمه گوگل]یک بانوی جوان و باکره و باکره نباید چنین افکاری داشته باشد
[ترجمه ترگمان]یک خانم جوان تربیت شده و یک باکره که نباید چنین افکاری داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. All this and a war hero to boot.
[ترجمه گوگل]همه اینها و یک قهرمان جنگی برای بوت کردن
[ترجمه ترگمان]همه این ها یک قهرمان جنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To boot, the wind in the Sounds is gusty.
[ترجمه گوگل]برای راه اندازی، باد در صداها تند است
[ترجمه ترگمان]برای بوت شدن باد در صداها gusty است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And a rather malicious lucky guess to boot.
[ترجمه گوگل]و یک حدس خوش شانس نسبتاً مخرب برای راه اندازی
[ترجمه ترگمان]و حدس بزن چی شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When you try to boot up the game, it balks: The mouse driver is missing again.
[ترجمه گوگل]هنگامی که می‌خواهید بازی را راه‌اندازی کنید، از بین می‌رود: درایور ماوس دوباره گم شده است
[ترجمه ترگمان]زمانی که سعی می کنید بازی را راه اندازی کنید، it: راننده موشی دوباره گم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Recover the Ability to Boot an Operating System After Unsuccessful Migration.
[ترجمه گوگل]بازیابی قابلیت بوت کردن سیستم عامل پس از مهاجرت ناموفق
[ترجمه ترگمان]توانایی راه اندازی یک سیستم اجرایی پس از مهاجرت ناموفق را بازیابی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Corrado is a car that's small, quick, and stylish to boot.
[ترجمه گوگل]کورادو خودرویی است که بوت کردن آن کوچک، سریع و شیک است
[ترجمه ترگمان]The خودرویی است که کوچک، سریع و شیک به چکمه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The result was a delicious nourishing meal, and many swore, an aphrodisiac to boot.
[ترجمه گوگل]نتیجه یک غذای مغذی خوشمزه بود و بسیاری سوگند یاد کردند که یک داروی مقوی جنسی است
[ترجمه ترگمان]نتیجه آن غذای خوش مزه و خوش مزه بود و بسیاری از آن ها فحش می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

"to boot" برای افزودن چیزی اضافی به یک عبارت ایده آل است، زیرا در اصل به معنای "on top of that " است. شما ممکن است بهترین دوست خود را با گفتن این جمله توصیف کنید: "او خیلی بامزه است و به طرز باورنکردنی
...
[مشاهده متن کامل]
وفادار نیز است. " این اصطلاح از انگلیسی قدیم از واژه " bote "می آید، که زمانی به عنوان بخشی از یک اصطلاح حقوقی در حقوق انگلیسی استفاده می شد، به معنای چیزی اضافی که به عنوان بخشی از معامله یا غرامت اضافه می شود.

at that
As well
It's the pizza parlor of your dreams and a considerate place to boot
همچنین؛ بعلاوه؛ علاوه بر این
Too , as well, also, in addition
Extra
هم، همچنین، بعلاوه، وَ نیز، علاوه بر آن
اضافه بر آن

بپرس