to bog down

پیشنهاد کاربران

جلوگیری از پیشرفت. گیج کردن کسی با کار یا اطلاعات اضافی. مشغول بودن یا کند بودن برای انجام کاری
We’ve got to get our marketing spot - on and not bog potential
customers down with too much information

بپرس