to be loaded

پیشنهاد کاربران

1. پولدار بودن
He doesn’t worry about expenses; he’s loaded.
او نگران هزینه ها نیست؛ او خیلی پولدار است.
2. پر بودن
The truck is loaded with goods for delivery.
کامیون با کالاها برای تحویل پر شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

3. حالت مستی یا تحت تأثیر مواد ( غیررسمی )
He came to the party completely loaded.
او کاملاً مست به مهمانی آمد.

پولش از پارو بالا میره
غرق تو پول
پول پارو میکنه
به میلیون میگه پول خرد
پول زیادی داشتن

بپرس