to be down

پیشنهاد کاربران

depressed, sad, unhappy, heartbroken, miserable, bad, upset
افسرده، غمگین، دلشکسته، ناراحت، ناشاد، پریشان، آشفته
مثال:
She is down
او ناراحت است
او غمگین است
او حالش خوب نیست، حالش بد است
ناخوش بودن, مریض بودن
از کار افتادن
قطع شدن

بپرس