حرف اضافه ( preposition )
• (1) تعریف: in the direction of; toward.
- the road to town
[ترجمه علیرونالدو] جاده ای که به سوی شهر میرود|
[ترجمه محسن امینی] این جاده بطرف شهر|
[ترجمه محسن] این جاده شهری هست|
[ترجمه گوگل] جاده به شهر[ترجمه ترگمان] جاده ای که به سوی شهر می رفت،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They're waving to me.
[ترجمه ابوالفضل مهری] انها به من اشاره کردند|
[ترجمه محمدرضا] آنها آمدند پیش من|
[ترجمه ناشناس] آنها به طرف* من دست تکان دادند. *به جای به طرف ( به سوی ) و ( برای ) هم میشه جایگزین کرد.|
[ترجمه :)] برای من دست تکان می دهند.|
[ترجمه گوگل] برای من دست تکان می دهند[ترجمه ترگمان] دارند برایم دست تکان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: as far as.
• مشابه: through
• مشابه: through
- up to the third level
• (3) تعریف: with the intention or goal of.
- They came to my rescue.
[ترجمه دریا] آن ها به خاطر نجات دادن من آمدند.|
[ترجمه گوگل] آنها به کمک من آمدند[ترجمه ترگمان] اونا برای نجات من اومدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: intended for the receiving or possession of.
- The towel belongs to her.
• (5) تعریف: in relation with.
- She is kind to her brother.
[ترجمه علی] او با برادرش مهربان است.|
[ترجمه دریا] آن زن با برادرش مهربان است.|
[ترجمه گوگل] او با برادرش مهربان است[ترجمه ترگمان] او با برادرش مهربان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: associated or used with; intended for.
- the key to the house
• (7) تعریف: closely on, against, beside, or in contact with.
- Apply a hot pad to the sore spot.
[ترجمه گوگل] یک پد داغ را روی محل درد قرار دهید
[ترجمه ترگمان] یک تشک پر از آب گرم به محل زخم بزنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یک تشک پر از آب گرم به محل زخم بزنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (8) تعریف: regarding; concerning.
- He is blind to his own faults.
[ترجمه گوگل] او نسبت به عیوب خود کور است
[ترجمه ترگمان] او در برابر خطاهای خود کور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او در برابر خطاهای خود کور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (9) تعریف: resulting in or from.
- to the best of his ability
[ترجمه گوگل] در حد توانش
[ترجمه ترگمان] تا بهترین توانایی اش را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تا بهترین توانایی اش را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (10) تعریف: as compared with; in reference with.
- a score of six to three
- parallel to the highway
• (11) تعریف: before.
- five minutes to eight
• (12) تعریف: contained in; constituting; per.
- sixty marbles to a bag
[ترجمه گوگل] شصت تیله به یک کیسه
[ترجمه ترگمان] شصت مهره به یک کیسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شصت مهره به یک کیسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (13) تعریف: used before a verb to show the infinitive, or by itself to represent an implied verb.
- Do you want to sing? Yes, I want to.
[ترجمه گوگل] می خواهی آواز بخوانی؟ بله من می خواهم
[ترجمه ترگمان] می خواهی آواز بخوانی؟ بله، می خواهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] می خواهی آواز بخوانی؟ بله، می خواهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
• (1) تعریف: into a shut position.
- She pulled the door to.
• (2) تعریف: into a conscious state.
- The wounded man finally came to.
[ترجمه Kerali�e 👑 Megi] مرد مجروح به هوش امد|
[ترجمه گوگل] مجروح بالاخره به خود آمد[ترجمه ترگمان] اون مرد زخمی بالاخره اومد سراغش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید